یکشنبه

الگوهای تغییر رژیم در ایران-نقدی بر نظریه فروپاشی از درون

حکایت اپوزسیون خارجی در یک نگاه عملگرا، داستان احراز هویت و حق بازگشت سربازی است به خانه، 33 سال بعد از فرار از جنگ و یا فرار از بند، و داشتن انتظار پذیرایی گرم از سوی فرزندانی که قرار است پدر خوانده زورگو را پیش از آمدن او، از خانه برانند.


 بحران اقتصادی خفته ای که بدنبال کاهش تولید و صادرات نفت خام و افزایش خطر جنگ در ایران شکل گرفته، در نگاه مخالفان جمهوری اسلامی (اپوزسیون)، نماد "فروپاشی اقتصادی" و مقدمه "فروپاشی سیاسی" جمهوری اسلامی است. بحران اقتصادی تنها یکی از مسیرها ممکن برای انتقال نارضایتی های عمومی به شورش،
و فروپاشی حاکمیت سیاسی است.

بدون تردید ایران در وضعیت انتقالی و تغییر قرار گفته است. طی ماههای آینده روند کنونی بحران، سرعت بیشتری خواهد گرفت. در نتیجه تشدید بحران، که رنگ قوی تر آن در حال حاضر اقتصادی است،  دیگر عوامل نارضایتی های خفته  عمومی که تحمل آنها بظاهر عادت اجتماعی شده، فرصت بروز خواهند یافت.


عوامل بیرونی نیز که اپوزسیون خارجی جمهوری اسلامی تنها بخشی از آنها است، فعالتر میشوند. نحوه برخورد رهبران جمهوری اسلامی با بحران اقتصادی کنونی، و مهمتر از آن، مدیریت سیاسی بحران، و تبعات امنیتی ناشی از تقابل جامعه جهانی با برنامه های اتمی مشکوک ایران، که در صورت تداوم، جنگ خارجی را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت، تکلیف روند انتقالی کنونی را روشن میسازند.

به این ترتیب، انتقال <<بحران اقتصادی>> به <<فروپاشی اقتصادی>>، در نتیجه افزایش فشار های خارجی و سوء مدیریت هدایت شده داخلی، تشدید اختلافهای جاری در مدیریت کلان نظام، گردش قابل انتظار حاکمیت به راست افراطی، حمله نظامی احتمالی خارجی و تبعات غیر قابل پیشبینی آن- در نتیجه اقدامات تلافی جویانه متقابل بعد از وارد آمدن ضربه اول، از جمله عوامل اصلی و موثر در فراهم آمدن زمینه <<فروپاشی سیاسی >> نظام و باز پس گیری قدرت از آن بشمار میروند.

عامل موثر دیگری که انکار وجود و یا نفی تاثیر گذاری آن بر افکار عمومی ، یک اشتباه  راهبردی خطرناک خواهد بود، اپوزسیون داخلی و رهبری ضربه خورده آن است.

بعضی از گروههای مخالف خارجی، اپوزسیون داخلی را که اصلاح طلبان مدعی رهبری آن هستند، در اندازه های روحانیون درباری پیش از انقلاب قرار میدهند-فراموش نکنیم که گسترده ترین تظاهرات مخالفان جمهوری اسلامی زیر پرچم <<جنبش سبز>> و با هدایت همین گروه صورت گرفت. درک درست شرایط محیطی و پذیرفتن و سازش با آن از جمله  ظرافتهاتی طراحی حرکت های سیاسی موفق است.

اپوزسیون خارجی

به موازات مجموعه تحولات داخلی و خارجی، اپوزسیون نیز قادر به ایفای نقش در متزلزل ساختن بیشتر رژیم خواهد شد ولی ابعاد و عمق این نقش متناسب با میزان اعتبار خارجی، انسجام سازمانی، و در گرو پذیرفته شدن از سوی افکار عمومی داخلی خواهد ماند.

واقعیت این است که افکار عمومی داخلی 33 سال جدا از اپوزسیون خارجی و مدعیان رهبری آن زندگی کرده است. حکایت اپوزسیون خارجی در یک نگاه عملگرا، داستان احراز هویت و حق بازگشت سربازی است به خانه، 33 سال بعد از فرار از جنگ و یا فرار از بند، و داشتن انتظار پذیرایی گرم از سوی فرزندانی که قرار است پدر خوانده زورگو را پیش از آمدن او، از خانه برانند.

اپوزسیون خارجی میباید پیش از بازگشت به خانه، مشروعیت خود را به فرزندانی بفروشد که در خانه او، ولی در سالهای دراز غیبت از خانه، بدنیا آمده اند. این سربازان پیر خسته از راه، برای اثبات حق خود بر خانه سابق نیازمند احراز هویت فراموش شده اند.

واقعیت این است که در حال حاضر رفیقان راه آنها تنها خود آنها  هستند، و یا فرزندان سربازان دیگری که بعد از تحمل و یا تحمیل شکست، اینک در جبهه های خارجی پناه گرفته اند.

با این حال بسیاری از رزمند گان آماده بازگشت به خانه، بجای شهادت دادن به نفع رفیق راه و زدودن گرد تردید از هویت ادعایی همرزمان، رو در روی آنها ایستاده و حق آنها را اگر نه مستقیم، که با اشاره و کنایه انکار میکنند، شاید به این خیال که در بازگشت احتمالی، خانه ای بزرگتر و بستری گرمتر نصیبشان شود.

الگوهای موجود

تغییر نظام سیاسی کنونی ایران نزدیک به یکی از الگوهای تجربه شده  جهان خواهد بود-ایران دارای وضعیت خاص است ولی نه استثنایی. گروهی به انتظار <<بهار ایرانی>> با در نظر داشتن الگوی <<بهار عربی>> نشسته اند. در این مدل عمومی تغییر، نمونه های تونس ( فرار هیات حاکمه و سقوط سریع رژیم) یا مدل تغییر رژیم در مصر ( تاثیر گذاری آمریکا بر فرماندهان ارتش مصر و مجبور ساختن مبارک به ترک قدرت، چند ماه پس از شروع درگیری های داخلی) و یا مدل لیبی ( مداخله مستقیم نیروهای نظامی خارجی پس از ایجاد یک مرکز تجمع نیرو های مخالف و احراز مشروعیت دعوت از نیروی خارجی در بنغازی) و مدل نیمه کاره مانده سوریه که جنگ داخلی به دلیل مخلوط شدن سره و ناسره در صفوف مخالفان آن متوقف مانده ، با یکدیگر متفاوت اند.

الگوی دیگر، انقلاب های رنگی در اروپای مرکزی و شرقی و منطقه قفقاز است. جغرافیای سیاسی ایران به هیچیک از دو کشور نمونه (اوکراین و گرجستان ) شبیه نیست. دیگر تغییرات اروپای مرکزی و شرقی نیز در دهه هشتاد (لهستان-چک، مجارستان، پنج کشور برآمده از درون یوگسلاوی سابق، رومانی، بلغارستان، آلبانی ...، در نتیجه مستقیم سقوط امپراطوری اتحاد شوروی و پایان نظام دوقطبی در جهان صورت گرفت تا عومامل تاثیر گذار داخلی. ایران در مسیر مستقیم این تغییرات قرار نداشته.

الگوی برمه نیز مستلزم تمایل حاکمیت به تغییر گام به گام از درون، صبوری طولانی مردم و اتفاق نظر پیرامون نقش رهبری و به نتیجه رسیدن تدریجی آن در آینده ای نا معلوم است. وضعیت اضطراری کنونی ایران و فقدان انسجام نزد مخالفان، و در غیبت رهبری تثبیت شده و بخصوص اصرار حاکمیت کنونی ایران به ادامه وضع حاضر، تحقق تغییر بر اساس الگوی برمه را عملا منتفی میسازد.

در میان الگوهای قدیمی تر تغییر، کنار نهادن حکومت وقت در شیلی قابل بررسی است. اگر چه انتخاب آلنده، با رای مجلس ملی در سال 1970 بصورت قانونی صورت گرفت با این وجود فروپاشی اقتصادی شیلی در فاصله 2 سال پس از به قدرت رسیدن، عامل تعیین کننده در برکناری او با مداخله آمریکا و زور نظامیان ( کودتا) شد.

الگوهای ممکن

پرسش بزرگی که مجموعه اپوزسیون خارجی از ارائه پاسخ روشن به آن طفره میروند، نحوه تغییر حکومت کنونی و برنامه آنها برای گشودن راه بازگشت به کشور است. همه گروههای اپوزسیون از ضرورت برگزاری انتخابات آزاد حمایت میکنند، ولی هیچ گروهی راه عملی وادار ساختن رژیم به قبول برگزاری انتخابات آزاد را ارائه نمیکند.

گروهی به انتظار فروپاشی نظام از درون نشسته اند. در صورت تحقق این انتظار، پهن کردن فرش سرخ و پذیرایی رسمی، زیبنده و حق کدام یک از رهبران خارج نشین اپوزسیون است، که در فروپاشی فرضی، بجز قبول زحمت پیشبینی آن، سهم بیشتری نداشته اند؟

گروهی نیز بدون ذکر الگو، نقش خود را تنها در تبدیل شدن ایران به سوریه دوم میبینند. این فرضیه همانقدر دارای اعتبار اجرایی و حمایت محلی و در نتیجه شانس توفیق است که عملیات موسوم به <<مرصاد>> و یا <<فروغ جاودان>> داشت!

بر اساس گمانه زنی های غیر رسمی و لی لمسی، بخش بسیار بزرگی از مردم ایران با جنگ، بخصوص درگیر شدن در یک جنگ مخرب داخلی که روش آرمانی یک شاخه از اپوزسیون خارجی است، قویا مخالف اند.

این تصویر کلی، تا حدود زیادی تکلیف بقیه اپوزسیون همگن مخالف جنگ و موافق آزادی انتخابات را روشن میسازد: ضرورت ائتلاف فوری و دست کم پرهیز از نفی گروههای دیگر.

بی تردید قدرت پایداری نظام کنونی حاکم بر ایران دهها برابر بیشتر از توان براندازی مجموع اپوزسیون خارجی است، چه رسد به توان و بضاعت پراکنده آنها بصورت جداگانه.

توان پایداری نظام حاکم، ضرورتا به معنی درایت دولت و یا وجه تخریب نشده داخلی و خارجی رهبران نظام نیست؛ پایگاه قدرت و کارایی  اهرمهایی است که همچنان در اختیار آنها است.

حاکمیت کنونی ضمن تکیه داشتن بر پشتیبانی فرماندهان یک نیروی نظامی( انتظامی- امنیتی) قابل ملاحظه، درآمد های نفتی و مالیاتی را در اختیار دارد و در هر مسیر لازم آنرا هزینه میکند. از جمعیت نزدیک به 80 میلیون ساکنان ایران، دست کم 10 میلیون نفر مواجب بگیران دولتی و حامیان آماده رزم رژیم اند که در صورت فرا خوان ، در مقابل معترضین سازمان نیافته می ایستند. شبکه های تبلیغاتی در اختیار نظام نیز همچنان با فاصله زیاد جلوتر از برد تبلیغاتی روزنامه ها و تلویزیونهایی است که به نیابت از شاخه های اپوزسیون از چند صد تا چند صد هزار مخاطب را هدف گرفته اند.

با این وجود اپوزسیون همگن مخالف جنگ خارج نشین، در صورت دست یافتن به ائتلاف، و یا دست کم پذیرفتن صادقانه ضرورت همکاری حول محور های مشترک ( آزادی انتخابات، رعایت حقوق فردی و آزادی های اجتماعی- آزاد ساختن زندانیان سیاسی...) میتواند موازنه قدرت را علیه رژیم تغییر دهد.

کمترین حسن این همکاری حاضر بودن در صحنه به عنوان یک نیروی موثر جایگزین، در مرحله فروپاشی رژیم و زدودن ترس خارجی از عوارض ایجاد خلع قدرت و قانع شدن آنها به دوام حکومت کنونی از راه سازش با آن است.

با برخورداری از انسجام سازمانی و ارائه هدفهای همسو، شاخه های اپوزسیون همگن خارجی ( منسوب به طرفداران مشروطه پادشاهی، جمهوری خواهان، طرفداران دمکراسی غیر مذهبی، و ملی-مذهبی ها...) ، پرهیز از دعوا بر سر شکل ظاهری حکومتی که هنوز به آن دست نیافته اند، میتوانند در مسیر مشترک با بخش بزرگی از بدنه مخالفان داخلی نظام قرار گرفته و تدریجا موازنه قدرت را به زیان رژیم تغییر دهند.

اپوزسیون خارجی تنها از راه تاثیر گذاری بر افکار عمومی داخلی و جدی گرفته شدن در جامعه جهانی قادر به عرضه وجود خواهد شد. ضعفهای درونی نظام حاکم، چالشهای سترگ خارجی، و ضعف مدیریت بحران داخلی یک فرصتی طلایی در اختیار نمایندگان  گروههای مخالف قرار داده است. وسیله های ارتباط جمعی فارسی زبان که با هزینه دولتهای خارجی کار میکنند، با دهها میلیون مخاطب، آماده ایجاد ارتباط این گروهها با افکار عمومی مردم ایران در داخل شده اند.

بسیج معترضین داخلی، بزرگ کردن ترک هایی که در بدنه نظام شکل گرفته، فرو ریزی در درون واحد های اداری و انتظامی، تنها با استفاده درست از رسانه های فراگیر ممکن است و نه جنگ میان گروهی به بهانه حفظ <<ارزشها>> و در باطن به معنی فرد گرایی، رقابت گروهی و یا کینه جویی های شخصی.

اپوزسیون همگن خارجی برای تاثیر گذاری در تغییرات سیاسی اجتناب ناپذیر آینده ایران نیازمند انتخاب الگوی کلی و مشترک تغییر نظام و برخورداری از حمایت داخلی و شناسایی خارجی است.

اپوزسیون خارج نشین در برهه ای ناگزیر و وادار به همکاری و ائتلاف خواهد شد. بی اعتنایی به فرصت تاریخی که امروز فراهم آمده است برای قرار گرفتن در کنار هم، به هر بهانه شخصی یا گروهی ، معادل سوختن قیصریه با انگیزه دست یافتن به دستمالی است که در صورت دوام جدایی هر گز در دست ما نخواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر