دوشنبه

اخراج ۱۰۰ کارگر پونل به بهانه انحلال

رئیس شورای اسلامی کار کارگران کارخانه پونل اعلام کرد: یکصد کارگر صنایع چوب پونل به بهانه انحلال کارخانه از سوی کارفرما تعدیل شده و هم اکنون بیکار هستند.
علی‌رضا زمانی که خود نیز از کارگران تعدیل شده است، با اعلام این خبر به ایلنا گفت: از مجموع ۱۱۵ کارگر کارخانه پونل ۱۰۰ کارگر به تدریج از مهرماه سال جاری به بهانه افزایش مشکلات کارخانه اخراج شده و هم اکنون بیکار هستند.
این فعال کارگری با بیان اینکه هنوز هیچ مرجع قانونی حکم انحلال این واحد تولیدی را صادر نکرده است افزود: ۱۵ کارگر این کارخانه در شرایطی به کار خود ادامه می‌دهند که انحلال این کارخانه از سوی کارفرما بدون رای مراجع قانونی به آنان و اداره کار، تعاون و رفاه اجتماعی اعلام شده است.
زمانی اضافه کرد: ۱۱۵ کارگر شاغل در صنایع چوب پونل ۲ ماه حقوق معوقه ماه‌های شهریور و مهر خود را هنوز دریافت نکرده‌اند و بیمه آنان نیز از اردیبهشت سالجاری پرداخت نشده است.
به گفته این فعال کارگری، سابقه کار کارگران اخراجی این کارخانه از ۷ تا ۲۷ سال بوده که حدود ۲۵ کارگر آن با وجود سوابق بالا به دلیل کوتاهی کارفرما در پرداخت منظم حق بیمه، امکان بازنشستگی ندارند.
زمانی تصریح کرد: کوتاهی در پرداخت بیمه و حقوق قانونی کارگران در شرایطی صورت می‌پذیرد که تولید و فروش کارخانه مناسب بوده و هیچ مشکلی از سوی کارگران دیده نمی‌شود.
این کارگر مدعی شد: کارفرما علاوه بر پرداخت نکردن حق کارگران و اعلام انحلال کارخانه سعی دارد با انتقال سرمایه این کارخانه به مکانی دیگر، و با بکار گیری نیروهای جدید، از تسهیلات دولتی اشتغالزایی استفاده کند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۳ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کسی که کار می‌کند حق دارد مزد منصفانه و رضایت بخشی دریافت دارد که زندگی او و خانواده‌اش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تأمین کند و در صورت لزوم با دیگر وسایل حمایت اجتماعی کامل شود.
بند ۱ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزیند، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بی‌کاری حمایت شود.
بند ۱ ماده ۱۱ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: حق‌ هر کس‌ به‌ داشتن‌ سطح‌ زندگی‌ کافی‌ برای‌ خود و خانواده‌اش‌ شامل‌ خوراک‌ ـ پوشاک‌ و مسکن‌ کافی‌ همچنین‌ بهبود مداوم‌ شرایط‌ زندگی‌ به‌ رسمیت‌ شناخته شود.

احضار سعید شیرزاد به دادگاه انقلاب تهران


سعید شیرزاد فعال حقوق کودک و از امدادگران بازداشت شده در اهر به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران احضار شد.
 سعید شیرزاد فعال حقوق کودک ۳۱ مرداد ماه زمانی که برای امداد و کمک رسانی به زلزله زدگان آذربایجان شرقی رفته بود، در شهرستان اهر بازداشت شد.
پرونده وی ابتدا به شعبه ۱ بازپرسی دادسرای انقلاب اهر ارجاع و سپس این دادسرا از خود رد صلاحیت کرده و پرونده وی را به تهران ارجاع نمود. این پرونده در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای مقدس واقع در زندان اوین بررسی و سعید شیرزاد ۱۹ شهریور ماه با قرار کفالت از زندان اوین آزاد گردید.
طبق آخرین اخبار شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس بصورت تلفی این فعال حقوق کودک را برای روز آینده سه‌شنبه ۹ آبان ماه احضار نموده است.

توقف کارخانه آب معدنی داماش و بلاتکلیفی ۱۴۰ کارگر

تولید کارخانه آب معدنی داماش به دلیل کمبود و گرانی مواد اولیه تولید بطری متوقف شد و تمامی کارگران این مجموعه در بلاتکلیفی به سر می‌برند.
به گزارش ایلنا، نماینده کارگران آب معدنی داماش گفت: کارخانه آب معدنی داماش، از زیر مجموعه‌های گروه امیرمنصور آریا که اکنون تحت نظارت قوه قضائیه قرار گرفته است، به سبب کمبود و گرانی مواد اولیه تولید، فعالیت خود را متوقف کرده است و ۱۴۰ کارگر این کارخانه که اکنون بیکار شده‌اند جهت دریافت بیمه بیکاری به اداره کار معرفی شده‌اند.
این کارگر افزود: کارفرما به کارگران گفته است که تولید این کارخانه با وجود کمبود و گرانی مواد اولیه توجیه اقتصادی ندارد، از این رو تا رفع نهایی مشکلات کارخانه تولید را موقتا متوقف می‌کنیم.
او در خاتمه با بیان اینکه کارخانه داماش تنها محل درآمد مردم این منطقه از گیلان است، تاکید کرد: احیاء مجدد کارخانه خواسته کارگران است چرا که آنان با توجه به افزایش مشکلات معیشتی که با تعطیلی این واحد تولید و از دست رفتن شغل‌شان متحمل می‌شوند، چاره‌ای جز انتظار شروع بکار کارخانه ندارند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر:هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزیند، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بی‌کاری حمایت شود.
بند ۱ ماده ۱۱ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی:حق‌ هر کس‌ به‌ داشتن‌ سطح‌ زندگی‌ کافی‌ برای‌ خود و خانواده‌اش‌ شامل‌ خوراک‌ ـ پوشاک‌ و مسکن‌ کافی‌ همچنین‌ بهبود مداوم‌ شرایط‌ زندگی‌ به‌ رسمیت‌ شناخته شود.

صدور حکم اعدام برای پسر جوانی به اتهام قتل

- پسر جوانی که متهم میباشد مدیر عامل شرکتی را که در آن کار میکرده به قتل رسانده است به اعدام محکوم شد.
به گزارش آفتاب، پسر جوانی به اتهام قتل درشعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت و با توجه به اعترافات متهم و بازسازی صحنه قتل از سوی او، اولیای دم در جایگاه حاضر شده و برای وی تقاضای مجازات اعدام کردند.
پسر جوان با حضور در جایگاه گفت: با مقتول اختلاف حساب داشتم و با تهیه اسلحه ای سراغ پویان رفتم. او تصور می کرد اسلحه تقلبی است به همین خاطر تهدیدهایم را جدی نگرفت. ابتدا یک تیر هوایی شلیک کردم و گلوله بعدی به سینه پویان خورد. من قصد کشتن او را نداشتم و نمی دانم چرا این اتفاق رخ داد.
پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شورا شده و او را به اعدام محکوم کردند.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
بند ۱ ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است. این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
بند ۲ ماده ۱ دومین پروتکل اختیاری میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی به منظور الغای مجازات مرگ: کشور‌ها، تمام اقدامات لازم را در جهت منسوخ کردن مجازات مرگ در قلمرو قضائی خود، بعمل آورند.

از ۲۵۰۰ کارگر کارخانه پاکریس بنیاد مستضعفان تنها ۳۷ کارگر باقی ماندند

ریسندگی و بافندگی پاکریس در پنج سال گذشته دو هزار و پانصد کارگر داشت که این تعداد اکنون کارگر به ۳۷ نفر تقلیل یافته است.
حبیب الله محقق با اعلام این خبر به ایلنا گفت: ریسندگی و بافندگی پاکریس مهدی‌شهر سمنان وابسته به بنیاد مستضعفان از ورود ۳۷ کارگر خود به دلایل نامعلومی از مورخه یکم آبان ماه سال جلوگیری کرده است.
دبیر خانه کارگر سمنان با بیان اینکه شواهد نشان از تعطیلی کارخانه می‌دهد، افزود: ریسندگی و بافندگی پاکریس در پنج سال گذشته دو هزار و پانصد کارگر داشت که این تعداد اکنون کارگر به ۳۷ نفر تقلیل یافته است.
محقق با بیان اینکه کارگران نگران اخراج هستند، اضافه کرد: این کارگران با سوابق سخت و زیان آور در شرف بازنشستگی بوده که به دلیل عدم احتساب دو سال بیمه بیکاری در سوابق سخت و زیان آورشان، امکان بازنشستگی ندارند.
این فعال کارگری در خاتمه یاد آور شد: تنها بهانه بیمه تامین اجتماعی برای عدم پذیرش بازنشستگی این ۳۷ کارگر عدم پرداخت حق بازنشستگی سهم کارفرما عنوان شده است.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۳ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کسی که کار می‌کند حق دارد مزد منصفانه و رضایت بخشی دریافت دارد که زندگی او و خانواده‌اش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تأمین کند و در صورت لزوم با دیگر وسایل حمایت اجتماعی کامل شود.
بند ۱ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزیند، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بی‌کاری حمایت شود.
بند ۱ ماده ۱۱ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: حق‌ هر کس‌ به‌ داشتن‌ سطح‌ زندگی‌ کافی‌ برای‌ خود و خانواده‌اش‌ شامل‌ خوراک‌ ـ پوشاک‌ و مسکن‌ کافی‌ همچنین‌ بهبود مداوم‌ شرایط‌ زندگی‌ به‌ رسمیت‌ شناخته شود.

چهار سال زندان برای کشیش و سه تن از خادمین کلیسای اهواز

۴ تن از نوکیشان مسیحی در شعبه ۲ دادگاه انقلاب اسلامی شهرستان اهواز و به ریاست قاضی "سید محمد باقر موسوی" هر کدام به یکسال حبس تعزیزی و مجموعا چهار سال حبس تعزیری محکوم شدند.
بنا به گزارش محبت نیوز ، نخستین دادگاه رسمی ۴ تن از نوکیشان مسیحی در روز دوشنبه مورخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۱ برابر با در محل شعبه ۲ دادگاه انقلاب اسلامی دادگستری شهرستان اهواز و به ریاست قاضی "سید محمد باقر موسوی" برگزار شد.
این چهار نفر که در روز جمعه مورخ دوم دی ماه ۱۳۹۰ توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند عبارتند از: فرهاد سبکروح کشیش کلیسای جماعت ربانی اهواز، و همسر ایشان شهناز جیزان و دو تن دیگر از خادمین کلیسای اهواز بنام‌های ناصر ضامن دزفولی و داود علیجانی ملقب به (دیوید) می‌باشند.
در اولین روز از جلسه دادگاه، قاضی موسوی هریک از متهمان (کشیش فرهاد سبکروح، خانم شهناز جیزان، داود علیجانی، ناصر ضامن دزفولی) را به استناد به ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی مجرم دانسته و هر کدام این افراد را به یکسال حبس تعزیزی و مجموعن چهار سال حبس محکوم کرد.
دادگاه انقلاب اتهام این چهار تن از اعضا کلیسای جماعت ربانی اهواز را، گرایش به آئین مسیحیت، دعوت از افراد مسلمان به تغییر دین، و همچنین فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ترویج مسیحیت تبشیری دانست.
در ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی عنوان شده است که: هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروه‌ها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد.
همچنین در دادنامه دو صفحه ایی ابلاغ شده از سوی دادگاه نیز آمده که اموال مکشوفه که به گفته دادگاه از آن بعنوان وسایل ارتکاب جرم نام برده شده ضبط گردد.
لازم به ذکر است که در حین بازداشت و پس از آن تفتیش و بازرسی که از خانه‌های این نوکیشان مسیحی صورت گرفته ماموران امنیتی و لباس شخصی برخی از وسایل شخصی از جمله کامپیو‌تر، کتب، تلفن موبایل، دی وی دی و همچنین چند دستگاه کامپیو‌تر و تجهیزات صوتی و ارگ متعلق به کلیسا را نیز ضبط و به همراه خود بردند.
همچنین گفته می‌شود این حکم در مرحله بدوی صادر شده و در صورت اعتراض متهمان، دادگاه تجدید نظر می‌تواند به این پرونده مجددا رسیدگی کرده و حکم قطعی را صادر نماید.
اولین جلسه دادگاهی کشیش و اعضا کلیسای جماعت ربانی اهواز که صرفا بخاطر ایمان و باورهای مسیحی آنان بوده در حالی برگزار شده است که در هفته گذشته نیز اولین دادگاه رسیدگی به پرونده ۵ تن از نوکیشان مسیحی در شیراز نیز برگزار گردید.
کشیش فرهاد سبکروح پس از آزادی موقت از زندان و بنا بر نظر مسئولان امنیتی اجازه برگزاری هرگونه جلسات کلیسایی و یا ملاقات با سایر مسیحیان اهواز را نداشته و همچنین به ایشان گفته شده که می‌بایست شهر محل سکونت خود (اهواز) را ترک نماید. نامبرده علیرغم خواسته خود و خانواده از آن پس در تهران به نوعی در تبعید بسر می‌برد. و به عنوان یک کشیش رسمی حق هیچگونه فعالیت کلیسایی و خدمات روحانی را ندارد.
در آستانه عید سال نو و کریسمس، در ساعت ۱۱ صبح روز جمعه دوم دی ماه ۱۳۹۰ ماموران امنیتی در اقدامی از قبل سازماندهی شده با یورش گسترده به کلیسای جماعت ربانی اهواز کلیه اعضا و افراد شرکت کننده در مراسم هفتگی کلیسا را بازداشت و با دو دستگاه اتوبوس به مکان نامعلومی منتقل کردند.
بر اساس گزارشات نیروهای امنیتی به هنگام یورش به داخل کلیسا صورت‌های خود را پوشانده بودند و حتی بچه‌های کوچک کانون شادی که به شدت وحشت کرده بودند را نیز با خود بردند که این موضوع آسیب جدی به روحیه این کودکان وارد کرد.
کلیه بازداشت شدگان در مراسم پس از تهدید و بازجویی و ثبت مشخصات و آدرس آنان پس از ساعاتی آزاد شدند. که در این بین کشیش کلیسا بهمراه همسر و دو تن دیگر از خادمین کلیسا جهت بازجویی‌های بیشتر به بازداشتگاه منتقل شدند.
خانم شهناز جیزان همسر کشیش فرهاد سبکروح و از خادمین کلیسای جماعت ربانی، روز یکشنبه مورخ ۱۱ دی ماه ۱۳۹۰ برابر با اولین روز از سال نو میلادی ۲۰۱۲ پس از ۱۰ روز بازداشت با سپردن وثیقه بطور موقت آزاد شد.
علیرغم اینکه وزارت اطلاعات از رهبران کلیساهای جماعت ربانی در داخل ایران خواسته بود تا در خصوص آزادی کشیش فرهاد سبکروح اقدامی نکنند. با اینحال ایشان بهمراه دو تن دیگر از خادمین ناصر ضامن دزفولی و داود علیجانی در تاریخ ۲ اسفند ماه ۱۳۹۰ پس از تحمل ۲ ماه بازداشت و بلاتکلیفی با سپردن وثیقه (سند منزل به ارزش ۲۰۰ میلیون تومان) بطور موقت از زندان آزاد شدند.
کلیسای رسمی خانگی اهواز که از آن به عنوان کلیسای جماعت ربانی اهواز نام برده می‌شود گفته می‌شود تحت نظارت مقامات امنیتی جمهوری اسلامی بوده و مسئولان نیز در شفافیت از تمامی برنامه‌ها و فعالیت‌های آن آگاهی داشته‌اند، برخی منابع آگاه اظهار داشتند: از دلایل ورود ماموران امنیتی و برهم زدن مراسم جشن کلیسایی آن روز و همچنین بازداشت گسترده اعضا و شرکت کنندگان کلیسا، ممکن است بدلیل عدم توجه به تذکرات و دستورات وزارت اطلاعات به مسئولان آن کلیسا بوده باشد.
بر اساس گزارشات منتشره از وضعیت کلیساهای ایران گفته می‌شود که هم اکنون پرونده کلیسا‌های رسمی و ساختمانی در ایران از وزارت اطلاعات گرفته شده و به اطلاعات سپاه منتقل شده است. وزارت اطلاعات نیز با کنترل شدید بر کلیساهای ساختمانی مبنی بر نظارت بر افراد و اعضا آن و همچنین احضار شبانان و رهبران کلیسایی بطور ماهانه دستورالعمل‌هایی را به آنان ارائه می‌کنند که رهبران کلیسا ملزم به اجرای آنان هستند. با این حال تاکنون برخی از جلسات ویژه مسیحیان فارسی زبان و یا کلیساهایی که فارسی زبانان در آنجا حضور گسترده داشته‌اند بدستور مقامات امنیتی اطلاعات سپاه درهای آن به روی ایمانداران مسیحی بسته شد.
اصل ۱۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت بیان می‌کند که ایرانیان مسیحی، زرتشتی و کلیمی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.
گفتنی است آزار و اذیت و اعمال تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی در سه دهه گذشته همواره یکی از موارد عمده نقض حقوق بشر توسط حاکمیت بوده است.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره‌مند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.
بند ۱ ماده ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بطور فردی یا جمعی، خواه به طورعلنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می باشد.
بند ۱ ماده ۱ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: از موجودیت و هویت ملی، قومی، فرهنگی، دینی و زبانی اقلیت‌ها در سرزمین‌های خود حمایت و ایجاد شرایط را برای ارتقای این هویت تشویق شود.
بند ۱ و ۲ ماده ۲ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: اشخاص متعلق به اقلیت‌ها حق دارند در نهان و به طور علنی، آزادانه و بدون مداخله و یا هر شکل از تبعیض، از فرهنگ خاص خود بهره‌مند و برخوردار شوند، دین خود را اعلام و به آن عمل کنند و به زبان خاص خود سخن بگویند و به صورتی موثر در زندگی فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و عمومی شرکت کنند.

انتقال مجدد حسین رونقی به بیمارستان هاشمی‌نژاد


حسین رونقی ملکی به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران اعزام و به زندان عودت داده شد.
 حسین رونقی ملکی در اثر وخامت وضعیت جسمی، امروز صبح ۸ آبان ماه به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران منتقل شده و پس از انجام معاینات به زندان بازگردانده شده است.
پزشکان بیمارستان هاشمی‌نژاد به مسئولین زندان اوین اعلام کرده‌اند که روز آینده نیز باید وی را به بیمارستان هاشمی‌نژاد اعزام نمایند.
گفتنی است، در تاریخ ۳۰ مهرماه نیز در پی وخامت وضع جسمی، حسین رونقی را بصورت اورژانس به بیمارستان منتقل نموده بودند.
وی که بایستی در این دوران تحت درمان پزشکی باشد، هنگام بازداشت در کمپ سرند مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و سپس به زندان اوین منتقل گردید و رسیدگی‌های پزشکی ضروری بر روی وی صورت نگرفت.
مقامات قضایی همچنان از دادن مرخصی درمانی به وی امتناع می‌کنند و ادامه چنین روندی سلامت وی را بشدت تهدید می‌کند.

تأیید حکم اعدام دو زندانی کُرد به اتهام محاربه

دیوان عالی کشور دو شهروند اهل مهاباد به نام های علی افشاری و حبیب (رزگار) افشاری به اتهام محاربه به اعدام محکوم کرد.
به گزارش آژانس خبری موکریان ، وکیل این دو شهروند ضمن تأیید این خبر اظهار داشت: شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور حکم اعدام دو شهروند اهل مهاباد به نام‌های علی افشاری و حبیب (رزگار) افشاری را تأیید نمود.
وی در ادامه افزود: این دو شهروند پیش‌تر از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اتهام محاربه و افساد فی الارض از طریق عضویت در احزاب غیرقانونی و درگیری با نیروهای حکومتی و... به اعدام محکوم شده بودند که دادنامه تجدیدنظرخواسته، از طرف شعبه ۳۱ دیوانعالی کشور عیناً تأیید گردید.
یادآور می‌گردد علی و حبیب (رزگار) افشاری آبانماه ۸۹ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و هم اکنون در زندان مرکزی ارومیه بسر می‌برند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
بند ۱ ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است. این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه از زندگی محروم کرد.
بند ۲ ماده ۱ دومین پروتکل اختیاری میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی به منظور الغای مجازات مرگ: کشور‌ها، تمام اقدامات لازم را در جهت منسوخ کردن مجازات مرگ در قلمرو قضائی خود، بعمل آورند.

۱۴ سال بی خبری از سعید زینالی؛ دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاه

مادر سعید زینالی، دانشجویی که ۵ روز بعد از ۱۸ تیر ۷۸ بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست، اعلام کرد که مسئولان دادستانی در تماسی تلفنی به او گفته‌اند سعید آزاد شده اما در مراجعه به دادستانی پاسخ داده‌اند اشتباهی صورت گرفته است.
بنا به گزارش تارنمای کلمه ، اکرم نقابی گفت که ۱۴ سال از روزی که سعید را بازداشت کردند و بردند می‌گذرد و هیچ جواب درستی به من نمی‌دهند در ‌‌نهایت می‌گویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه‌شان در جبهه شهید شده و جنازه‌اش نیامده.
آخر بچه من که در جبهه شهید نشد خودشان از توی خانه خودم آمدند و بردند چطور خودم را بگذارم جای آن مادران؟
سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشم‌های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیو‌تر دانشگاه تهران در دست نیست.
خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی به روز می گوید: “هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم.”
او می افزاید: “رفتیم دادستانی گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن میکنیم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هیچ خبری نیست”.
می پرسم چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعید داد؟ می گوید: “آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع میخواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض میکند اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟”
او می افزاید: “در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت میدهیم با حاجی ملاقات کنید اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده بگویند زنده است بگویند ملاقات بدهند اصلا بگذارند فقط یک تلفن بکند. من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و…همین طور سر می دوانند.”
خانم نقابی می گوید: “من هم که نمی روم خودشان زنگ میزنند می گویند فلان روز بیا فلان جا درباره سعید صحبت کنیم. می رویم باز ما را بازی میدهند. میگویند درخواست ملاقات بنویس. می نویسیم می گویند خبر میدهیم و دیگر باز خبری نمی شود. دیگر بریده ام، نمیدانم چه باید بکنم، به کدام عدالت و کدام قانون شکایت ببرم. خودشان زنگ میزنند می روم میگویند یک ماه صبر کن. دو ماه صبر کن ما خبر میدهیم و مساله امنیتی است و… آن روز در دادستانی دیگر داد و بیداد کردم، گفتم آقا ۱۴ سال صبر کردم باز هم باید صبر کنم؟ به من گفتند حال و روزت را بنویس و درخواست ملاقات بنویس. من بعد از آزادی از زندان به دلیل پارگی رگ های عصبی جراحی کردم و با عصا رفته بودم. نوشتم همه را و گفتند به حاجی میدهیم و خبر میدهیم. باز هم هیچ خبری نشد.”
مادر سعید زینالی که به شدت متاثر است و توان صحبت کردن ندارد می گوید:” من نمیدانم اگر رهبر صدای مرا می شنود دولت صدای مرا می شنود، هر کسی که می شنود، من یک مادرم خسته شده ام از این زندگی و این دربه دری. خسته شده ام از التماس کردن از این اداره واز این ارگان به آن ارگان رفتن و سئوال کردن و التماس کردن برای گرفتن یک خبر. به من میگویند خودت را بگذار جای مادرانی که بچه هایشان در جبهه ها شهید شده و جنازه هایشان نیامده. اما آخر بچه من که جبهه نرفت، شهید نشد، خود همین آقایان آمدند از خانه من بچه مرا بردند.یک روز نیست که من عکس و لباس سعید را بغل نکنم و زار نزنم. آخر خدا را خوش می آید؟ چرا با ما اینطور بازی میکنند. بگویند کشته شده من دیگر انتظار نکشم.”
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۹۲ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانی محاکمه نشده باید اجازه داشته باشد بلافاصله خانواده خود را از بازداشت، مراحل محاکمه و از احوال خود مطلع کند. همچنین تمام امکانات مناسب برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و نیز ملاقات حضوری، با نظارت و با در نظر گرفتن مقررات زندان و حفظ امنیت و نظم زندان، می بایست برای وی مهیا باشد.
ماده ۱۸۰ آئین‎نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور: کلیه محکومان و متهمان تحت نظارت کامل و طبق مقررات این آیین‏نامه مجاز به داشتن ارتباط با بستگان و آشنایان خود می‌‏باشند و این ارتباط بوسیله ملاقات و مکاتبه‏‌ها انجام می‌‏پذیرد.

ممانعت پلیس امنیت از برگزاری نماز عید قربان در تهران

پلیس امنیت تهران از برگزاری نماز عید قربان اهل سنت در برخی از نمازخانه‌های معروف اهل سنت در تهران ممانعت بعمل آورد.
بنا به گزارش سنی آنلاین، پلیس امنیتی تهران، صبح روز جمعه با حضور در مبادی ورودی برخی از نمازخانه‌های اهل سنت تهران از جمله در منطقه صادقیه و سعادت آباد، از ورود نمازگزاران به این نمازخانه‌ها برای ادای نماز عید قربان جلوگیری کرد.
تارنمای اصلاح درباره ممانعت از برگزاری نماز عید قربان در نمازخانه منطقه صادقیه چنین گزارش داده است: مقارن بامداد امروز جمعه پنجم آبانماه ١٣٩١در حالی که برابر اعلام جمعه گذشته هیأت امنا مبنی بر اقامه نماز عید، از ساعت ۵:٣٠ درهای مکان گشوده شده بود، اولین یگان از نیروهای پلیس امنیت حدود ساعت ۶ مراجعه و با اعلام اینکه انشاءالله مراسم نماز عید تا ساعت ٨:٣٠ پایان یابد، موافقت ضمنی خود را اظهارنمودند؛ دقایقی بعد یگان دیگری شامل چند دستگاه خودرو گشتی با مسدود کردن خیابانهای منتهی به مکان، رویه متفاوتی را در پیش گرفتند.
متعاقب آن، قبل از ساعت ۶:۳۰‌‌ همان یگان اول ابلاغ نمودند که لازم است درهای مکان بسته شود.
هیأت امنا با بیان اینکه برابر اطلاع رسانی‌های به عمل آمده صد‌ها نمازگزار در مسیر هستند و امکان بستن در‌ها در این ساعت وجود ندارد، از پذیرش پیشنهاد پلیس امتناع نمودند و مقرر شد نمازگزاران به اماکن دیگر هدایت شوند و به این ترتیب پس از ممانعت سه سال متوالی اخیر از نماز عید فطر، برای اولین بار از نماز عید قربان نیز ممانعت شد.
این در حالی است که اهل سنت تهران از داشتن حتی یک مسجد نیز محروم هستند و مکانهایی که در آن نماز را اقامه می‌کنند، منازل استیجاری بوده که از آن‌ها به عنوان "نمازخانه" استفاده می‌کنند.
گفتنی است پس از ممانعت ذکر شده، نمازگزاران اهل سنت مجبور شدند نماز عید قربان را به صورت مخفیانه در برخی منازل دیگر برگزار نمایند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
•    اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
•    بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی‌توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
•    بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می‌باشد.
•    ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره‌مند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.
•    ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
•    بند ۱ ماده ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بطور فردی یا جمعی، خواه به طورعلنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می‌باشد.
•    بند ۱ ماده ۱ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: از موجودیت و هویت ملی، قومی، فرهنگی، دینی و زبانی اقلیت‌ها در سرزمین‌های خود حمایت و ایجاد شرایط را برای ارتقای این هویت تشویق شود.
•    بند ۱ و ۲ ماده ۲ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: اشخاص متعلق به اقلیت‌ها حق دارند در نهان و به طور علنی، آزادانه و بدون مداخله و یا هر شکل از تبعیض، از فرهنگ خاص خود بهره‌مند و برخوردار شوند، دین خود را اعلام و به آن عمل کنند و به زبان خاص خود سخن بگویند و به صورتی موثر در زندگی فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و عمومی شرکت کنند.

گلشیفته فراهانی: مامورین به پدرم گفتند «پستان» دخترت را می‌بریم و در سینی برایت می‌آوریم

گلشیفته فراهانی در تازه‌ترین اظهارات خود در گفتگو با یک روزنامه لبنانی از جنجال‌ها پیرامون برهنه شدن خود گفته و اعلام کرده است که از حجاب اجباری «متنفر» است.به گزارش «مردمک» به نقل از این روزنامه، گلشیفته فراهانی به النهار گفته انتظار نداشته است که مسوولان جمهوری اسلامی فعالیت‌های او را بر روی اینترنت رصد کنند. وقتی که تصمیم گرفت در تبلیغ جایزه سزار با تن برهنه شرکت کند، هیچ تصورش را نمی‌کرده است که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی با پدرش تماس بگیرند و بگویند به خاطر کاری که گلشیفته کرده پستانش را می‌برند و در سینی برایش می‌آورند.


او در مورد شرایط کار سینمایی در ایران هم گفته است: «در ایران ما مشکل اجباری بودن حجاب را داریم. حتی در فیلم‌ها هم باید با حجاب ظاهر شویم. خیلی زود فهمیدم من نمی‌توانم با این وضع فیلم بازی کنم. من با حجاب مشکل بنیادی دارم. از حجاب متنفرم. در اسلام حجاب را برای جلوگیری از شهوت مردان مقرر کرده‌اند اما من دوست ندارم در چنین اجباری قرار بگیرم. مشکل اینجا است که بعضی‌ها فکر می‌کنند ما از شکم مادرمان با لباس و حجاب بیرون آمده‌ایم.»

خانم فراهانی در پاسخ به این سوال النهار که آمدنش از یک خانواده هنرمند چه تاثیری بر فکر و اخلاق او داشته گفته است: «تاثیرش بسیار زیاد بوده. خانواده‌ام مرا به سمت هنر کشانده است. در خانواده ما این باور هست که هنر یک کار پیامبرگونه است. بر خلاف خانواده‌هایی که به خاطر پول و قدرت وارد عرصه بازی بازیگری می‌شوند. هنر برای خانواده ما یک مفهوم مقدس است هر چند این کلمه مقدس را نمی‌پسندم. من از پدرم یاد گرفته‌ام که هنرمند مثل خدمتگزار مردم است و باید در خدمت آن‌ها باشد. پدرم به هنر مثل یک کار واجب نگاه می‌کند.»

گفتنی است گلشیفته فراهانی به تازگی برنده جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره ابوظبی شد.

شکنجه های جسمی و روحی زندانیان سیاسی بلوچ جهت اعتراف گیری علیه مولوی عبد الحمید

زندانیان سیاسی هموطن بلوچ در شکنجه گاههای وزارت اطلاعات تحت شکنجه های جسمی و روحی و تطمیع قرار دارند تا آنها را وادار به اعتراف علیه مولوی عبد الحمید رهبر اهل سنت سیستان و بلوچستان نمایند.تقریبا اکثر زندانیان سیاسی بلوچ توسط مامورین وزارت اطلاعات در زندان زاهدان تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان قرار می گیرند تا بر علیه مولوی عبدالحمید وادار به اعتراف شوند.بازجویان وزارت اطلاعات معمولا زندانیان سیاسی را بر روی تخت شکنجه با نام تخت معجزه قرار می دهند دستها و پاهای زندانی را می بندند و برای مدت طولانی شوکربرقی بر نقاط حساس بدن زندانی قرار می دهند ،زدن کابل و آویزان کردن برای مدت طولانی ، عریان کردن زندانیان واقدام به فیلم برداری از آنها، تهدید به دستگیری مادر ،خواهر ،همسر ، فرزندان خردسال و پدر زندانی و مورد شکنجه قرار دادن آنها در مقابل چشمان زندانی وشکنجه های متعدد دیگر می باشد.
 بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»تقریبا اکثر زندانیان سیاسی بلوچ  توسط مامورین وزارت اطلاعات در زندان زاهدان تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان قرار می گیرند تا بر علیه مولوی عبدالحمید  وادار به اعتراف شوند.بازجویان وزارت اطلاعات معمولا زندانیان سیاسی را بر روی تخت شکنجه با نام  تخت معجزه قرار می دهند  دستها و پاهای زندانی را می بندند و برای مدت طولانی شوکربرقی بر نقاط حساس بدن زندانی قرار می دهند ،زدن کابل و آویزان کردن برای مدت طولانی ، عریان کردن زندانیان واقدام به  فیلم برداری از آنها، تهدید به دستگیری مادر ،خواهر ،همسر ، فرزندان خردسال و پدر زندانی و مورد شکنجه قرار دادن آنها در مقابل چشمان زندانی وشکنجه های متعدد دیگر می باشد.
در حین این شکنجه های وحشیانه  از زندانی سیاسی می خواهند که اقدامات صورت گرفته را به عهده گیرند و اعلام کنند که دستور دهنده این اعمال مولوی عبد الحمید  می باشد و یا اینکه مولوی آنها را ترغیب به اعمال تروریستی می نماید.
بازجویان وزارت اطلاعات و بخصوص محمد مرزیه دادستان زاهدان ، زندانیان سیاسی که قرار است حکم اعدام آنها روز بعد به اجرا گذشته  شود آنها را فرا می خوانند و به آنها پیشنهاد می دهند که اگر علیه مولوی عبد الحمید  در مقابل دوربین تلویزیونی مواردی که گفته می شود را تکرار کنند بلافاصله آنها را آزاد خواهند کرد.از جمله آنها جانباخته راه آزادی  زندانی سیاسی عبدالباسط ریگی فعال اینترنتی که اخیرا اعدام شد می باشد. پیش از این به چندین زندانی سیاسی اعدام شده چنین پیشنهادی داده شده بود.
کسانی که مدتها در سرکوب خونین مردم بلوچستان و اعدام زندانیان سیاسی هموطن بلوچ و  برنامه ریزی علیه مولوی عبد الحمید  نقش دارند، محمد مرزیه دادستان زاهدان،سرهنگ ذاکری از مقامات امنیتی استان،سردار بشیر احمد ریگی که گفته می شود نفر چهارم امنیتی استان می باشد و همچنین مه گلی رئیس شعبه ۱ دادگاه انقلاب زاهدان می باشد این فرد تما می احکام اعدام و احکام سنگین  را علیه زندانیان سیاسی بلوچ صادر می کند.تمامی زندانیان سیاسی هموطن بلوچ در شعبه ۱ دادگاه انقلاب زندان زاهدان توسط فردی به نام مه گلی محاکمه و محکوم می شوند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه زندانیان سیاسی و یا تطمیع آنها برای اعتراف گیری علیه رهبر مذهبی اهل تسنن جهت پرونده سازی و تخریب چهره وی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه خواستارارجاع پرونده ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به مراجع بین المللی قضایی است .

نقش استالین در رادیکالیزه کردن اسلام, دکتر سیده آزاده سپهری

بنده در تحقیقات مفصلی که انجام دادم، تونستم رد پای استالینیست رو تا 1400 سال قبل بگیرم. ریشه استالینیست به یک آهنگر یهودی به اسم "ابرام اشتالین" برمیگرده که حدود 1400 سال پیش در آلمان زندگی می کرد. "اشتال" به زبان آلمانی یعنی آهن، و "اشتالین" هم که همون جمع آهنه، به معنی آهنها.
در زمان ریاست جمهوری خاتمی یکی از اهداف اصلی اصلاح طلبان، ارائه تصویری جدید از اسلام به عنوان دین رحمت و عطوفت، و کمرنگ کردن نقش امام راحل و خط امام و سایر حزب اللهی ها در جنایات نظام بود. برای رسیدن به این هدف آنان از مزخرف گویی هم هیچ ابایی نداشتند. برای نمونه "دکتر" حمیدرضا جلایی پور، عضو وقت دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی حدود ده سال پیش در جلسه ای با حضور خبرنگاران، جنایات اسلام افراطی و نظام جمهوری اسلامی را به گردن جنبش چپ و استالینیسم انداخت و باند سعید امامی را جزو استالینیست ها به شمار آورد. این نظریه احمقانه با استقبال هم مواجه شد و در بسیاری از سایتها، حتی در سایتهای اپوزیسیون، انتشار یافت. بخشی از سخنان ایشان را که در آن زمان استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز بود، در اینجا می خوانید:
"از 70 سال پیش (پس از انقلاب روسیه) ایده ای با نام ایده ی "استالینیسم" از روسیه به قفقاز و سپس به ایران آمده است. در زمین "استالینیسم" درختهای زیادی روییده که یکی از آنها گروههای منافقین، گروههای پیکاری و گروههای فرقان بوده است؛ گروههایی که مشی "استالینیستی" داشته و آماده بودند که برای دستیابی به اهدافشان، جان رقیب را بستانند.
پس از انقلاب، منافقین و پیکاری ها از صحنه حذف شدند ولی بخش دیگر همچنان به حیات خود ادامه داد و ریشه های استالینیستی را با نفوذ در برخی دستگاههای حکومتی حفظ کردند. یک مورد مشخص این امر، باند سعید امامی بود که از نظر مشی و روش هیچ تفاوتی با منافقین نداشتند و هر دو با بیانهای مختلف از استالینیسم تغذیه میشدند".
 البته نظریه دکتر جلایی پور محصول تحقیقات ارزشمند ایشان نبود، بلکه تکرار مزخرفاتی بود که شهید بهشتی در سال 1359 از خود بروز داده بود. شهید بهشتی در یک سخنرانی با تاکید بر ذات آزادیخواه و عدالتجوی اسلام و امام راحل هشدار داده بود که نباید گذاشت فاشیستها و استالینیست ها سکان انقلاب را به دست گیرند. از نظر ایشان استالینیستها فاشیست اند و فاشیستها از دید ایشان این جریانات را در بر می گرفتند: "غیر از این ما چند نوع فاشیسم با بو و رنگ و آهنگ بیگانه داریم که آنها هم دست‌بردار نیستند و روزبروز حملاتشان را شدیدتر می‌کنند؛ الحادی ماتریالیستی، لیبرالیستی، غربی، سوسیالیست– مارکسیستی، بلوک شرق، فاشیست التقاطی، اینها همه با تمام نیرو حمله‌ورند. ما در برابر این انواع فاشیست چه کنیم؟ شل باید بدهیم؟ آزادمنشی‌مان را از دست ندهیم؟ به روی بزرگوار خودمان نیاوریم؟ می‌شود همچنین چیزی؟"
 همان زمان که استاد جلایی پور نظریه تاثیرپذیری اسلام افراطی از استالینیسم را مطرح کرد، بنده نیز در تکمیل حرفهای ایشان متن یکی از سخنرانی هایم را در سایت و وبلاگ خویش به انتشار سپردم:
به نام خدا و با سلام به برادران و خواهران گرامی. امروز میخوام برای شما درباره استالینیست حرف بزنم. برادر دکتر جلایی پور، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در تحقیقات اخیرشون پیرامون "معضل استالینیسم در ایران" به نتایج مهمی رسید اند که گزارشش را دیروز به اطلاعتون رساندم. از آنجا که دکتر جلایی پور به عنوان عضو دفتر سیاسی جبهه مشاکرت ایران اسلامی فعال هستند و سرشون حسابی شلوغه، در نتیجه وقت نداشتند تحقیقاتشون رو درباره استالینیسم به پایان برسانند و این امر رو به من واگذار کردند.
بنده در تحقیقات مفصلی که انجام دادم، تونستم رد پای استالینیست رو تا 1400 سال قبل بگیرم. ریشه استالینیست به یک آهنگر یهودی به اسم "ابرام اشتالین" برمیگرده که حدود 1400 سال پیش در آلمان زندگی می کرد. "اشتال" به زبان آلمانی یعنی آهن، و "اشتالین" هم که همون جمع آهنه، به معنی آهنها.
ابرام اشتالین به دلیل مشکلات اقتصادی در سن چهل سالگی از آلمان به روسیه مهاجرت کرد و در آنجا به خاطر یکسری مزیت ها تغییر مذهب داد و مسیحی شد. اسمش رو هم به ژوزف استالین تغییر داد. بعد از چند سال به خاطر مالیات هایی که کلیسا از آهنگران می گرفت، استالین با کلیسا درگیر شد و در رقابت با کلیسا مکتبی درست کرد به اسم کمونیست و یکسری منافق و سلطنت طلب رو دور خودش جمع کرد. کمونیست از نظر لغوی یعنی خدا نیست. "کمو" به زبان لاتین یعنی خدا، و نیست هم که یعنی نیست.
کلیسا وقتی دید این اوباش شروع به کفرگویی کرده اند، برای جلوگیری از ناآرامی، استالین رو به عربستان تبعید کرد. این واقعه درست مصادف با زمانی بود که پیغمبر اسلام و یارانش، علی و بقیه، مشغول ارشاد مردم بودند و آنها را به دین اسلام دعوت میکردند. استالین هم از روی منفعت طلبی بار دیگر تغییر دین داد و به یاران حضرت محمد پیوست. ولی به خاطر اینکه ذاتا یهودی بود، تا جایی که تونست از پشت به دین اسلام خنجر زد و تمام سعی اش رو به کار گرفت تا اسلام رو بدنام کنه.
 استالین دور از چشم پیغمبر و یارانش یکسری مرید دور خودش جمع کرد و یک باند تشکیل داد به اسم استالینیست. اعضای این باند به قصد تضعیف اسلام، اقدامات خرابکارانه انجام میدادند. مثلا مخالفین اسلام و کافرها رو به شکل وحشیانه می کشتند، یعنی با شمشیر گردن میزدند، بعد شایعه میکردند که حضرت علی یا دیگر یاران پیغمبر اینکارها را به دستور پیغمبر انجام داده اند. دین اسلام تا قبل از نفوذ استالینیستها معروف بود به دینی که اهل مدارا و تساهل و تسامح با دگراندیشان است. ولی استالینیستها با اقدامات خرابکاران خود چهره ای دروغین و خشن از اسلام به نمایش گذاشتند.
 بعد از مرگ پیغمبر نفوذ استالینیستها در اسلام خیلی شدید شد، تا جایی که حتی موفق شدند قوانین اسلامی رو دستکاری کنند. برای نمونه قوانین مجازات اسلامی مانند قصاص یا سنگسار، کار استالینیستهاست و هیچ ربطی به اسلام نداره. اصلا روح لطیف اسلام با چنین قوانین خشنی جور درنمیاد.
 خب، مثل اینک وقت امروز ما هم تموم شد. در جلسه بعدی به نقش استالینیستها در دوران صفویه خواهم پرداخت. تا آن زمان شما را به خدای بزرگ می سپارم.
 دکتر سیده آزاده سپهری، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران

عدم استقبال دانش‌آموزان ايرانی از رشته علوم و معارف اسلامی

به گفته معاون آموزش متوسط وزير آموزش و پرورش ايران، دانش‌آموزانی که در رشته علوم و معارف اسلامی تحصيل می‌کنند استقبال چندانی از اين رشته نکرده‌اند. به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا) ابراهيم سحرخيز، معاون آموزش متوسط وزير آموزش و پرورش ايران امروز يکشنبه هفتم آبان‌ماه در يک نشست خبری گفت‌: "در حال حاضر دو هزار و ۷۰۹ دانش‌آموز در رشته علوم و معارف اسلامی تحصيل می‌کنند که در مجموع خيلی استقبال قوی از اين رشته نشده است."

با وجود اينکه رشته علوم و معارف اسلامی با بی‌اقبالی بيش از دو هزار دانش‌آموز در ايران مواجه شده است مهدی نويد ادهم، دبير شورای عالی آموزش و پرورش امروز از اصلاح مصوبه نحوه تأسيس دبيرستان‌های علوم و معارف اسلامی خبر داده و گفته است: "مجوز تأسيس دبيرستان‌های علوم و معارف اسلامی غيردولتی در تمامی شهرستان‌ها از سوی شورای نظارت مرکزی و با امضای وزير آموزش و پرورش صادر خواهد شد."

به‌گفته وی، دبيرکل شورای عالی آموزش و پرورش به‌عنوان رئيس کميته، يکی از معاونان حوزه علميه قم، رئيس سازمان تبليغات اسلامی يا رئيس مدارس اسلامی، مدير مدرسه مطهری و معاون آموزش متوسطه وزير آموزش و پرورش نمايندگان کميته صدور مجوزهای لازم برای تأسيس دبيرستان‌های علوم و معارف اسلامی هستند.

مهدی نويد ادهم، دبير شورای عالی آموزش و پرورش: مجوز تأسيس دبيرستان‌های علوم و معارف اسلامی غيردولتی در تمامی شهرستان‌ها از سوی شورای نظارت مرکزی و با امضای وزير آموزش و پرورش صادر خواهد شد
سعيد سيد حسينی، مدير آموزش متوسطه مدارس شهيد مطهری ايران نيز ارديبهشت‌ماه سال جاری در اين زمينه گفته بود: "هم‌اکنون ۱۱۰ مدرسه علوم و معارف اسلامی در کشور فعاليت دارند."

وی با اشاره به اينکه ۱۰هزار دانش‌آموز کشور در مدارس علوم و معارف اسلامی مشغول به تحصيل هستند افزوده بود: "ضرورت دارد بعد از ۳۰ سال سابقه تأسيس رشته علوم و معارف اسلامی در کشور برای سوق دادن دانش‌آموزان به اين رشته تحصيلی تبليغ و تشويق شود."

تارنمای روزنامه شرق نيز آبان‌ماه سال گذشته در اين زمينه نوشت، حوزه‌های علميه اقدام به تأسيس ١٧ مدرسه راهنمايی و دبيرستان در شهر تهران کرده‌اند. مساله‌ای که با توجه به دومين تفاهم‌نامه‌های به امضا رسيده ميان حوزه‌های علميه و آموزش‌وپرورش در هر روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود.

پس از رويدادهای دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران، مسئولان جمهوری اسلامی، از جمله آيت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر حکومت، مراکز آموزشی را جزو مکان‌هايی دانستند که در آن "تفکرات غربی" و "مخالف با اسلام" رشد می‌کنند.

به همين خاطر تلاش آنان در جهت ايجاد تغييرات بنيادی در دانشگاه‌ها، مدارس و مراکز آموزشی است تا از اين طريق به مقابله با "توطئه‌های دشمنان انقلاب" بپردازند.

روز کوروش؛ ممانعت از ورود مردم به پاسارگاد

کميته بين المللی نجات پاسارگاد . نامه ای از یکی از همراهان کمیته از استان فارس , در روز کورش بزرگ ماموران راه را به دیدار عاشقان او می بندند . درود بر شما. امیدوارم که این روز فرخنده را به خوبی پشت سر گذاشته باشید. امروز برای تهیه گزارش با چندتن از دوستانم که از شهرهای دیگر آمده بودند به شیراز رفتیم و به سوی پاسارگاد . در قسمت ورودی پاسارگاد یک سری مامورین حکومتی ایستاده بودند و مانع می شدند که مردم به سمت پاسارگاد بروند
با مردمی که از شهرهای دور و نزدیک به عشق دیدار کورورش بزرگ آمده بودند به تندی رفتار می کردند و از آن ها می خواستند که برگردند

دوستانم امروز غمگین و ناراحت به شهرهای خودشان برگشتند

امروز همگی از اینکه جماعتی بر ماحکومت می کنند که حتی از روح یک انسان بزرگ ایرانی که اولین منشور حقوق بشر را صادر کرده می هراسند و می خواهند فرهنگ ما را نابود کنند تاسف خوردیم.

به امید پیروزی و آزادی میهن مان ایران

هفتم آبان 2012، روز کورش بزرگ

وحیدی: هواپیماهای پیشرفته‌تری از پهباد فرستاده شده به اسرائیل داریم

وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که هواپیماهای پیشرفته‌تری از پهپاد به پرواز در آمده بر فراز اسرائیل در اختیار داریم. پهپاد «ایوب» ۱۵ مهرماه پس از رخنه به حریم هوایی اسرائیل توسط جنگنده‌های این کشور منهدم شد. احمد وحیدی، روز یکشنبه، هفتم مهرماه، گفت: پهپادی که اخیرا توسط حزب‌الله لبنان بر فراز آسمان اسرائیل به پرواز در‌آمده «آخرین فناوری و تکنولوژی ایران نبود».

به گزارش خبرگزاری فارس، وی افزود: جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر هواپیماهای بدون سرنشینی را «با تکنولوژی و فن‌آوری بسیار پیشرفته‌تر» از این پهپاد در اختیار دارد.

وی در ادامه با تأکید بر این‌که اسرائیل «بر روی سیستم پدافند هوایی و گنبد آهنی‌اش بسیار تبلیغات کرده بود»، گفت: «اما این پهپاد آنان را رسوا کرد و آبروی شان را برد.»

پهپاد (پرنده هدایت پذیر از راه دور) ایوب، ۱۵ مهرماه پس از آن‌که از فراز دریای مدیترانه از جنوب اسرائیل، به آسمان این کشور رخنه کرد، توسط جنگنده‌های اسرائیلی سرنگون شد. به دنبال این واقعه حزب‌الله لبنان اعلام کرد که قطعات این پهپاد ساخت ایران بوده و در لبنان مونتاژ شده است.

خبرگزاری فارس هفتم مهرماه گزارش داد که این پهپاد «ضمن پرواز بر فراز مهمترین پایگاه‌های نظامی و هسته‌ای اسرائیل، عملیات شناسایی خود را» انجام داده است.

جمهوری اسلامی پرواز این پهپاد بر فراز آسمان اسرائیل را نشانه قابلیت نظامی ایران و ضعف اسرائیل دانسته است.

در همین زمینه، محمدرضا نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین، روز ۲۸ مهرماه گفت: «اسرائیل باید منتظر صدها پرنده دیگر در ۲۵ مدل مختلف، با سیستم‌های جدید پرواز باشد.»

اسرائیل رخنه پهپاد ایوب به آسمانش را «یک رویداد وخیم»‌خوانده و گفته است که در «آینده نزدیک» این اقدام را تلافی خواهد کرد.

تنش میان اسرائیل و ایران به ویژه پس از بالا گرفتن زمزمه‌های امکان حمله یک‌جانبه اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران در چندین ماه گذشته بالا گرفت.

اسرائیل که به همراه غرب معتقد است برنامه نظامی ایران داری ابعاد نظامی‌ است، می‌گوید باید برای فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی خط قرمز تعیین کرد و بارها بر گزینه نظامی علیه ایران تأکید کرده است. این در حالی است که غرب همچنان بر رویکرد دیپلماتیک برای حل بحران هسته‌ای ایران پافشاری می‌کند.

جمهوری اسلامی دستیابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای را حق خود می‌داند و هشدار داده است که هرگونه تعرض به خاک ایران را با تمامی قوا تلافی خواهد کرد.

ایران: تصاویری از مناطق ممنوعه اسرائیل توسط پهپاد حزب الله به دست آوردیم

اسماعیل کوثری رئییس کمیته دفاعی مجلس شورای اسلامی ایران روز دوشنبه اعلام کرد ایران تصاویری در دست دارد که اخیرا توسط هواپیمای بدون سرنشین حزب الله از "مناطق حساس" اسرائیل گرفته شده است. به گزارش خبرگزاری مهر کوثری گفته است:"تصاویر ارسال شده از سوی این پهپاد در اختیار ایران است." او همچنین اعلام کرد حزب الله فناوری های پیشرفته تری از این پهپاد دارد اما تا زمانی که حزب الله تشخیص نداده آن را اعلام نمی کند.
اسماعیل کوثری توضیح داد هواپیمای ارسال شده "به صورت آنلاین" تصاویری از مناطق ممنوعه در اسرائیل ارسال کرد که اکنون در اختیار ایران است.
حسن نصرالله دبیرکل حزب الله در 6 اکتوبر گذشته اعلام کرده بود حزب الله یک هواپیمای بدون سرنشین ساخت ایران را به سرزمین های اشغالی ارسال کرده است.
او گفته بود:" نیروهای مقاومت یک هواپیمای شناسایی را صدها کیلومتر بر فراز دریا به پرواز درآوردند سپس این هواپیما از مرزهای آهنین دشمن عبور کرد و به جنوب فلسطین اشغالی رفت و بالای تاسیسات و پایگاه های حساس پرواز کرد."
پهپاد حزب الله بر فراز صحرای نقب که تاسیسات اتمی اسرائیل در آن قرار دارد توسط یک جنگنده اسرائیلی سرنگون شد.
رادیو ارتش اسرائیل اعلام کرده بود این پهپاد برای نیم ساعت در حریم هوایی اسرائیل پرواز کرد و توسط یک جنگنده اف 16 سرنگون شد.

طرز تهيه اسلام توسط محمد

وضعيت زندان زاهدان: شيوع ايدز، سل و مرگ سه زندانی

زندان زاهدان با بيش از ۳۵۰۰ زندانی تا کنون شاهد دوبار اعتراض زندانيان سياسی بود که اين اعتراض‌ها از سوی مسئولان به شورش تعبير شد و سبب گرديد تعداد زيادی از زندانيان به انفرادی و سپس به شهرستان‌های دور دست تبعيد گردند. مطلبی که می‌خوانيد گزارشی کوتاه از وضعيت اين زندان است از سوی چند تن از زندانيان سياسی که اخيرا آزاد شده‌اند.
خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران (هرانا):

اعدام زندانيان در زندان زاهدان
از آنجايی که اکثر زندانيان محبوس در زندان مرکزی زاهدان را بوميان استان سيستان و بلوچستان تشکيل می‌دهند و از آنجايی که فعاليت مدنی در اين استان نيز درکل تعريف نشده، اطلاع رسانی در خصوص زندانيان محکوم به اعدام از سوی خانواده ها و يا قربانيان به ندرت صورت ميگيرد.
زندان مرکزی زاهدان نيز به مانند ساير زندانهای که در حاشيه و مناطق محروم کشور بنا شده است به دليل نزديکی به مرز پاکستان و افغانستان يکی از زندانهايی است که اکثر بازداشت شدگان آنرا قاچاقچيان مواد مخدر تشکيل ميدهند.
بر همين اساس اجرای مخفيانه و فله ای حکم اعدام نيز در آن رواج دارد و تنها زمانی که افشای آنها بر مصلحت کشور باشد، برای ايجاد رعب و وحشت برخی از اين اعدام ها در رسانه های وابسته به حاکميت گزارش می شود.
اعدامها در اين زندان بر اساس تفکيک جرم به دو دسته عمده تقسيم می شود که اکثريت آن مربوط به قاچاق مواد مخدر و يا فعاليت سياسی و نظامی برعليه نظام می‌باشد و به ندرت زندانی به جرم قتل در آن يافت می شود.
بر اساس تخمين ها بين ۷۰ – ۱۰۰ زندانی در انتظار اجرای حکم اعدام در اين زندان بسر می برند و نزديک به ۶۰ زندانی نيز در انتظار قطعيت محکوميتشان به اعدام در اين زندان نگهداری می شوند.
وضعيت بندهای مختلف زندان زاهدان
زندان زاهدان ۱۱ بند دارد که حدود ۳۵۰۰ زندانی با جرائم متفاوت و در بند های مختلف اين زندان محبوس هستند که حدود ۲۰ نفر از آنها را زندانيان سياسی و عقيدتی تشکيل می دهند. البته تعداد زندانيان سياسی و عقيدتی اين زندان چيزی حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر بود که به دليل دو نوبت اعتراضات گسترده ای که در اوايل سالجاری در آن رخ داد اکثرا آنها به زندانهای دور افتاده کشور از جمله سمنان، بندر عباس، اردبيل، قزوين و... تبعيد شدند.
هم چنين اين زندان سه بند قرنطينه دارد که از لحاظ بهداشتی شرايط بسيار بدی دارند. در بند های عمومی اين زندان هم وضعيت بهداشتی بسيار نامناسب بوده و تعداد زيادی از کارتون خواب های خيابانی در کنار ساير زندانيان از جمله زندانيان سياسی و عقيدتی نگهداری می شوند. وضعيت بندهای عمومی اين زندان آن قدر نامناسب است که زندانيان بندهای قرنطينه و سلول های انفرادی را به بندهای عمومی ترجيح می دهند.
مسئولان زندان هم با وجود اينکه بارها زندانيان نسبت به وضعيت بهداشتی اين زندان به آنها شکايت کرده اند اما هيچ توجهی نسبت به بهبود اين وضعيت نشان نداده اند.
علاوه بر اين در بندهای عمومی اين زندان عده ای از زندانيان مبتلا به بيماری ايدز می باشند که اين زندانيان مبتلا به ايدز در کنار ساير زندانيان محبوس هستند و مسئولين زندان حاضر نيستند که آنها را در بندهای جدا از ساير زندانيان جای دهند و به علت شيوع ارتباط جنسی در بين عده ای از زندانيان تعداد مبتلايان به ايدز رو به افزايش است.
تعدادی از زندانيان اين زندان هم مبتلا به بيماری سل هستند که اين زندانيان نيز در کنار زندانيان سالم محبوس هستند و با توجه به وضعيت نامطلوب غذای زندانيان که بدن آنها را ضعيف و در برابر بيماری مستعد کرده، اين بيماری سلامت تعداد بيشتری از زندانيان را تهديد می کند و آمار مبتلايان به سل در اين زندان رو به افزايش است.
گفتنی است که در دو ماه اخير سه نفر از زندانيان زندان زاهدان بر اثر بيماری سل جان خود را از دست داده اند. مسئولين زندان هم با وجود اينکه از شيوع اين بيماری در ميان زندانيان اطلاع دارند هيچ اقدامی برای بستری کردن و درمان آنها انجام نمی دهند.
هم چنين در اين زندان هيچ پزشک متخصصی نظير دندان پزشک يا چشم پزشک وجود ندارد و تعدادی از زندانيان اين زندان از مشکلات چشم يا دندان رنج می برند ولی پزشک متخصصی برای رسيدگی به وضعيت آنها وجود ندارد تا جايی که يکی از اين زندانيان فقط بخاطر نداشتن عينک در آستانه نابينا شدن قرار دارد.
اين زندان با داشتن بيش از ۳۵۰۰ زندانی تنها يک پزشک عمومی دارد که او هم دانشجوی پزشکی است و چندان به درمان زندانيان وارد نيست. هر زندانی بيمار در هر ماه فقط يک بار امکان معاينه به وسيله اين پزشک را دارد.
در بند های مختلف اين زندان هر اطاق ۵ در ۶ متر و دارای ۱۸ تخت است که در هر اطاق حدود ۵۰ زندانی نگهداری می شوند و زندانيان به صورت فشرده و کتابی در کنار هم می خوابند. در بند ۲ اين زندان که از نظر قانونی گنجايش ۱۰۰ نفر را داراست حدود ۳۹۰ زندانی نگهداری می شوند و ساير بندهای اين زندان هم وضعيت مشابه اين بند را دارد.
در زندان زاهدان برای بيش از ۳۵۰۰ زندانی فقط ده سرويس بهداشتی موجود است که از اين تعداد هم فقط چهار سرويس قابل استفاده می باشد و هم چنين اين زندان فقط هشت حمام دارد که از اين تعداد دو حمام درب ندارند و سه حمام هم فشار آب بسيار ضعيفی دارند و تنها سه حمام وضعيت بهتری نسبت به بقيه حمام ها دارند و با وجود نامه نگاری های زندانيان به مسئولين زندان برای تعمير اين حمام ها مسئولين زندان تاکنون اقدامی در اين راستا انجام نداده اند.
لازم به ذکر است که اين زندان علاوه بر اينکه وضعيت غذايی بسيار نامطلوبی دارد هيچ فروشگاهی هم ندارد تا زندانيان حداقل غذای خود را از اين فروشگاه ها تامين نمايند.
قاضی ناظر بر زندان نيز هيچ رسيدگی و نظارتی بر شرايط نامناسب بندهای مختلف اين زندان ندارد. پتو در زندان از اجناس ناياب است به طوری که هر دو زندانی مجبور هستند از يک پتو استفاده کنند و با وجودی که خانواده های تعدادی از زندانيان اقدام به خريد پتو برای زندانيان نمودند اما مسئولين زندان اين پتوها را جمع آوری نموده و به زندانيان اجازه استفاده از اين پتوها را ندادند.

مرگ سالانه 5 هزار تهرانی در اثر آلودگی هوا

مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوا تهران گفت که به واسطه چند آلاینده تعداد مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوای تهران سالانه به 4 تا 5 هزار نفر می‌رسد.به گزارش خبرگزاری فارس، کارگاه تخصصی «ترافیک و رسانه» که ویژه خبرنگاران رسانه‌های جمعی برگزار شده بود، با طرح مباحث چالشی در حوزه آلودگی هوا از سوی مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوا آغاز و با تشریح مبانی مهندسی حمل و نقل و ترافیک از سوی رییس دانشکده مهندسی عمران دانشگاه تربیت مدرس پایان یافت.
یوسف رشیدی به عنوان نخستین مدرس این کارگاه با بر شمردن نقاط مثبت و منفی موضوع آلودگی هوا و مرور برنامه‌های کاهش آلودگی هوا در 8 کلان شهر کشور، گفت: در بحث نظارت در حوزه آلودگی هوا بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم.
وی با اشاره به این که هم در زمینه سوخت استاندارد و هم در زمینه خودروی استاندارد با چالش رو به رو هستیم، اظهار کرد: تلنباری از قوانین اجرا نشده و قوانینی که قابلیت اجرا ندارند، مانند موظف کردن وزارت نیرو به بارور کردن ابرها در شرایط هشدار آلودگی هوا را داریم.
رشیدی با بیان این که در حوزه آلودگی هوا روح کارشناسی در قوانین وجود ندارد و نگاهمان در این حوزه سطحی و ساده انگارانه است، تصریح کرد: نخستین گام برای کاهش آلودگی هوا اتفاق نظر ملی بر مبنای این است که خسارات آلودگی هوا بر سلامت انسان‌ها باید متوقف گردد.
وی با تأکید بر این که فشار افکار عمومی در موضوع آلودگی هوا حرف اول را می‌زند، اضافه کرد: ظاهراً اعتراض به وضعیت آلودگی هوا به جز خبرنگاران رسانه‌ها به دو سه نفر در شهرداری تهران محدود شده و کمتر شاهد اظهار نظری از جانب مسئولان حوزه محیط زیست و کارشناسان این حوزه در خصوص وضعیت موجود هستیم.
رشیدی با ارائه تصویری اجمالی از شهر تهران، اعلام کرد: کلکسیونی از انواع آلاینده‌ها و تلنباری از انبوه قوانین اجرا نشده داریم و برآورد می‌شود خسارات آلودگی هوا به کشورمان هر سال بالغ بر 8 میلیارد دلار باشد.
وی با اعلام این که طبق گزارش وزارت بهداشت به واسطه چند آلاینده تعداد مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوای تهران سالانه به 4 تا 5 هزار نفر می‌رسد، گفت: میزان آزبست در تهران 50 تا 100 برابر شهرهای پاک و میزان بنزن هوای تهران نیز 10 برابر حد استاندارد است.
مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران در پایان اظهارات خود از وجود آلاینده‌هایی در تهران خبر داد که تا کنون اندازه‌گیری نشده‌اند و خاطرنشان کرد: در بحث آلودگی هوا در حال در جا زدن هستیم و اگر آلودگی هوا را به جای این که روزانه بسنجیم، در بلندمدت مورد سنجش قرار دهیم، آمارها از این که هست نیز بدتر می‌شود.
محمود صفارزاده دیگر مدرس این کارگاه بود که با تأکید بر ضرورت آشنایی و اطلاع خبرنگاران از تعاریف ترافیک و مبانی آن به عنوان یک علم، گفت: به عنوان نمونه ترافیک یعنی آمد و شد که فی نفسه چیز بدی نیست و آن چه منفی به نظر می‌رسد، تراکم ترافیک است.
این استاد دانشگاه تربیت مدرس با توضیح تعدادی از مصطلح‌ترین واژه‌ها و تشریح مجموعه‌ای از کاربردی‌ترین عبارات ترافیکی مورد استفاده در رسانه‌ها، خاطرنشان کرد: به عنوان نمونه آزادراه با بزرگراه فرق دارد و هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند و خبرنگاران نسبت به این اصطلاحات و کاربرد هر یک از آن‌ها باید آگاهی داشته باشند.
گفتنی است کارگاه تخصصی «ترافیک و رسانه» با حضور جمعی از خبرنگاران علاقه‌مند در حوزه‌های اجتماعی و شهری صبح روز دوشنبه هشتم آبان در محل مرکز کنترل ترافیک شهرداری تهران برگزار شد.

کورش نماد هویت و شناسنامه ایران و ایرانی …

با وجود اینکه منشور کوروش هخامنشی را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کوروش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که در آن دوره دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کوروش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کوروش هخامنشیارمغانی است از سرزمین  برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد.
کورش مقدس نیست. کورش نماد هویت و شناسنامه ایران و ایرانی است. هویتی که دنیا در برابرش سر تعظیم فرود آورد. هویتی که در بطن خود انسانیت را سرلوحه قرار داد و نطفه اش با احترام و اخلاق و فرهنگ بسته شد. کورش این بزرگ مرد تاریخ در زمانه ای می زیست که قتل عام و غارت و کشتار و فحشا و برده داری افتخار بود. او بنیان انسانیت را در زمانه ای کاشت که بشر هنوز در قرن بیست و یکم برای آن می جنگد.
باید برای شناخت بهتر کورش او را با دیگر فرمانروایان زمانه اش مقایسه کرد .  حتی کورش را می توان با حاکمان امروزی مقایسه کرد و نتیجه گیری نمود.

 نصیرپال، پادشاه آشور (۸۸۴ پ‌م.) در  خود نوشته است:
“… به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من … ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم … حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم … بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.”

در‌ سِـناخِـریب، پادشاه آشور (۶۸۹ پ‌م.) چنین نوشته شده است:
“… وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد.”
در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است:
“… من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم … من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الـهه‌هـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.”

و در کتیبه نَـبوکَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (۵۶۵ پ‌م.) آمـده است:
” … فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد.”
این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستم‌ها و خشونت‌هایی روبرو هستند. هنوز جنایت‌های آمریکا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریکای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفته‌اند. مردم هرگز فراموش نخواهند کرد که در عراق بمب‌های شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع حلبچه فروریخت و همه آنان از پیر و جوان و زن و کودک به وضعی رقت‌انگیز نابود شدند..
کشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاح‌های مرگبار کشتار جمعی و بمب‌های شیمیایی و میکربی خود را دیگر مستقیماً بر کاشانه مردم رها نمی‌کنند، بلکه آنها را به بهایی گزاف در اختیار کشورهایی می‌گذاشتند و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخم‌های آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه کنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان،  پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:
“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای ) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”
کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به  شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .

با وجود اینکه منشور کوروش هخامنشی را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کوروش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که در آن دوره دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کوروش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کوروش هخامنشیارمغانی است از سرزمین  برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد.

جوک نیست، بخوانید: گفتگو با عضو کمیسیون فرهنگی مجلس

اخبار روز: آن چه در زیر می آید، گفتگوی خبرگزاری فارس بوده است با مرتضی حسنی، نماینده ی قزوین در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس. خبرگزاری فارس این خبر را از خروجی خود حذف کرده است، آدرس آن این بوده است:



سوآل: تعریف شما از فرهنگ چیست؟
جواب: فرهنگ به مجموعه‌ای از آداب، سنن، دین، مذهب و همه آن چیزی که یک عده به آن دین می‌گویند و عده‌ا‌‌ی به آن فرهنگ می‌گویند .

سوآل: لطفا بفرمائید به چه اصول فرهنگی اعتقاد دارید؟
جواب: توحید، نبوت، معاد که در فرهنگ اسلامی است و عدل و امامت در فرهنگ شیعه .

سوآل: مهمترین کار فرهنگی که کردید چیست؟
جواب: همیشه در حال کار فرهنگی بوده‌ام.

سوآل: لطفا پنج اقدام اخیر فرهنگی تان را نام ببرید؟
جواب: نماز شب دیشب، تعقیبات نماز، نماز صبح، تجدید وضو، صلوات برای رهبر معظم .

سوآل : از کدام شخصیت فرهنگی الهام می‌گیرید؟
جواب: از مقام معظم رهبری الهام می‌گیرم و فرد دیگری را الگو قرار نمی‌دهم.

سوآل: کلا چه شخصیت های فرهنگی در تاریخ از نظر شما اهمیت داشته اند؟
جواب : ما در ایران دو شخصیت فرهنگی داریم، یکی امام( ره) و یکی مقام معظم رهبری، بقیه هم از نظر این جانب تکذیب می شوند.

سوآل: چطور شد که نماینده مجلس شدید؟
جواب: چون در مسجدی که در قزوین بودیم امام جماعت جدیدی آمده بود و برای هماهنگی بیشتر .

سوآل: آیا کمیسیون فرهنگی گزینه اول شما بود؟
جواب: گزینه اول من کمیسیون امنیت بود. من دو تا گزینه داشتم و هر دوی آن‌ها پر شده بود، به همین دلیل به این کمیسیون آمدم.

سوآل: چرا می خواستید به کمیسیون امنیت بروید؟
جواب: چند دلیل داشت اول برای رسیدن به امور محرومان، دوم برای حل مشکلات استان و سوم به خاطر اینکه از جوانی آرزو داشتم در راه خداوند به شهادت برسم.

سوآل: چرا در جوانی به شهادت نرسیدید؟
جواب: به خاطر اینکه الگوی من همیشه رهبری بود و ایشان در جوانی به شهادت نرسید، من هم خواستم به رهبری اقتدا کرده باشم. البته یک بار هم وقتی صبح رسیدم اتوبوس اعزام به جبهه رفته بود .

سوآل: چرا کمیسیون فرهنگی در مجلس مشتری نداشت؟
جواب: زیرا این کمیسیون هم مانند دیگر کار‌های فرهنگی در مظلومیت است و دستوراتش اجرا نمی‌شود و یا اهمیت خاصی به آن داده نمی‌شود و افراد هم می‌گویند برای چه به این کمیسیون برویم وقتی این کمیسیون مورد حمایت رئیس مجلس و مجموعه قرار نمی‌گی رد.

سوآل: فکر می کنید از چه طریق می توانید مورد توجه قرار بگیرید؟
جواب: یکی از طریق صف اول، دوم از طریق اقتدا به رهبری، سوم از طریق حمایت از فلسطین.

سوآل: از چه زمانی فهمیدید شخصیتی فرهنگی هستید؟
جواب: از وقتی بالغ شدم، از چهارده سالگی، البته از یک سال قبل نماز می خواندم .

سوآل: به چه دلیل به کمیسیون فرهنگی آمدید؟
جواب: بسته بودن سایر کمیسیون ها و اعتقاد به اینکه اگر فرهنگ درست شود، امنیت هم درست می‌شود، راه ها هم آسفالت می شود، صنایع و چیز‌های دیگر نیز درست می‌شود. هر مشکلی که داریم در فرهنگمان است. از جمله حجاب و جریانات انحرافی .

سوآل: مهمترین معضل فرهنگی کشورچیست؟
جواب: دانشگاه‌های علوم انسانی. علوم انسانی یکی از معضل‌های مهم فرهنگی است که تربیت‌شدگان علوم انسانی هستند که مدیر هستند و همین می‌شود که مدیریت‌های ما مشکل دارد. و چون مدیریت ما مشکل دارد امنیت و صنایع و راههای کشور هم مشکل دارد.

سوآل: کدام الگوی فرهنگی را می پسندید؟
جواب: اول رهبری، دوم چادر به عنوان پوشش خواهران، سوم محو اسرائیل از صحنه.

سوآل: نیاز فرهنگی نسل جوان را چقدر می‌شناسید؟
جواب: آشنایی هایی دارم، از جمله پسر خودم و پسر برادرم .

سوآل: در جوانی چکار می کردید؟
جواب: من در جوانی هیچ کار نمی کردم. فقط ازدواج .

سوآل: مهمترین نیاز فرهنگی نسل جوان را چه می‌دانید؟
جواب: ازدواج، کار، پدر و مادر و پیروی از مقام معظم رهبری.

سوآل: چه خاطره ای از دوره جوانی به یاد دارید؟
جواب: چیزهای مستهجن مانند خاطره را به یاد ندارم .

سوآل: اگر وزیر ارشاد بودید اولین کاری که می‌کردید چه بود؟
جواب: اول فرهنگ عمومی است، دوم تربیت هنرمندان متعهد و سوم کنترل سینما و تئاتر .

سوآل: در بخش فرهنگ عمومی باید چه اقداماتی انجام شود؟
جواب: اقدامات سا ختاری مثل نماز و ولایت و پرهیز از اقدامات ساختار شکن مثل دائم الوضو نبودن .

سوآل: در کودکی فکر می کردید چکاره بشوید؟
جواب: پیرو ولایت فقیه.

سوآل: آیا در زمان کودکی می دانستید ولایت فقیه چیست؟
جواب: نه، جامعه ما ناآگاه بود.

سوآل: اگر نماینده نبودید چه کاره می‌شدید؟
جواب: من کار آخوندی انجام می‌دادم، زیرا معتقدم یک امام جماعت موفق می‌تواند مدیر اجتماع باشد .

سوآل: وظیفه یک امام جماعت موفق چیست؟
جواب: دائم الوضو بودن و پرهیز از آن و برگزاری نماز جماعت موفق.

سوآل: اولین کار فرهنگی که کردید چه بود؟
جواب: در یک سینما در زمان انقلاب در قزوین .

سوآل: در آنجا چکار می کردید؟
جواب: سینمایی بود به اسم دیاموند که شیشه آن را شکستیم، به پیروی از قائد اعظم امام خمینی .

سوآل: آخرین کار فرهنگی که کردید؟
جواب: کار ما همیشه فرهنگی بوده است.

سوآل: آخرین فیلمی که دیدید؟
جواب: قلاده‌های طلا

سوآل: قلاده های طلا از نظر شما چطور بود؟
جواب: مشت محکمی بود به دهان کارگردانان سینما که بفهمند برادران و خواهران نیروی انتظامی هم می توانند فیلمهایی در صحنه جهانی بسازند. بهترین فیلمی بود که دیدم .

سوآل: چه فیلمهای دیگری در سینما دیدید؟
جواب: ندیدم.

سوآل: پس چطور می گوئید بهترین فیلمی بود که دیدم، شما که فیلم دیگری ندیدید؟
جواب: وقتی فیلمی بهترین فیلم باشد چرا فیلم دیگری آدم ببیند. مثل مقام معظم رهبری که وقتی بهترین رهبر باشد، نیاز به رهبر دیگری نیست .

سوآل: با خانواده به سینما می‌روید؟
جواب: با خانواده برای نماز جمعه و بهشت زهرا و بیمارستان رفتم، ولی سینما فقط یک بار رفتم برای دیدن همین فیلم.

سوآل: اگر کارگردان بودید درباره چه سوژه‌ای فیلم می‌ساختید؟
جواب: در تاریخ سرزمینمان و در تاریخ جنگ تحمیلی سوژه‌های زیادی وجود دارد که ما از آن غافل مانده‌ایم.

سوآل: مثلا چه فیلمی از تاریخ سرزمین مان لازم است ساخته شود؟
جواب: واقعه کربلا، اشغال فلسطین، کشتار سرخپوستان آمریکا و وال استریت .

سوآل: کدام بخش از تاریخ ایران را مطالعه کردید؟
جواب: از تشریف فرمایی امام در سال 1357 تا فروردین امسال .

سوآل: یعنی تاریخ بعد از فروردین امسال را مطالعه نکردید؟
جواب: به خاطر انحرافاتی که در آن رخ داده است مطالعه ننمودم. به خاطر همان مسائلی که پیش آمد .

سوآل: اگر هنرمند می‌شدید چه رشته‌ای را انتخاب می‌کردید؟
جواب: به این معنا ذوق هنری ندارم و من بیشتر به کار‌های سیاسی و مسائل اجتماعی علاقه دارم .

سوآل: مثلا به چه مسائل اجتماعی علاقه دارید؟
جواب: بیشتر به مسائل سیاسی و امنیتی و راههای استان .

سوآل: آخرین کتابی که خوانده اید چه بود؟
جواب: کتابی که رزمنده و آزاده محترم نوشته‌اند به � �ام «پایی که جا ماند ».

سوآل: اولین کتابی که خوانده اید چه بود؟
جواب: در آن زمان هنوز کتابی از رهبری منتشر نشده بود، اما دوازده سال بعد سومین کتابی که خواندم " گفتاری درباب صبر" از مقام معظم رهبری بود .

سوآل: مهمترین کتابی که خوانده اید؟
جواب: کتاب «تشیع در ایران» برای من بسیار اهمیت داشت، و ای کاش این کتاب نوشته مقام معظم رهبری بود.

سوآل: نویسنده محبوب شما؟
جواب: مقام معظم رهبری.

سوآل: شاعر مورد علاقه شما کیست؟
جواب: یک شاعر با کت و شلوار خاکستری و پوست تیره که همیشه در شبهای شعر پهلوی رهبری می نشیند، اشعار ایشان بسیار از نظر سیاست خارجی نظام ارزشمند است.

سوآل: منظورتان آقای علیرضا قزوه است؟
جواب: فکر کنم بهتر است اسم افراد برده نشود .

سوآل: در جبهه انقلاب اسلامی در شعر، چند نفر را می‌شناسید؟
جواب: در جبهه که بزرگانی مانند شهید همت مثل بزرگراهی در کشور ماست، ولی من کلا علاقه به این وادی ندارم اما آنهایی را که مقام معظم رهبری تایید می‌کنند، دوست دارم و آن هایی که مقام معظم رهبری مورد تایید قرار می‌دهند را ما نیز تایید می‌کنیم.

سوآل: در ادبیات داستانی به چه افرادی علاقه مندید؟
جواب: در ادبیات هم به افرادی که رهبری دوست دارند علاقه مندم.

سوآل: چه نوع سینمایی را دوست دارید؟
جواب: همان سینمایی که رهبری دوست دارند .

سوآل: از کدام هنرپیشه‌ خوشتان می‌آید؟
جواب: برای من هنرپیشه مهم نیست، هر کسی نقش پیامبران را با تائید رهبری بازی کند، مورد علاقه من و اسلام است.

سوآل: اگر قرار باشد درباره فرهنگ با کسی مشورت کنید او چه کسی است؟
جواب: در کمیسیون با خیلی‌ها مشورت می‌کنیم اما در این وادی‌ها نیستیم.

سوآل: بیشتر در چه وادی هستید؟
جواب: همان طور که گفتم در وادی امنیت و فلسطین اشغالی که متاسفانه ک� �یسیون پر بود .

سوآل: از نظر فرهنگی به خودتان چه نمره ای می دهید؟
جواب: از نظر اطلاعات فرهنگی اطلاعات من در کمیسیون از بقیه بالاتر است، نمره 17 می دهم ولی از نظر تسلط بر زوایای هنر و فرهنگ بیشتر از 18 نمی توانم بدهم، ولی نمره رهبری را 20 می دهم .
درباره این افراد و موضوعات نظرتان را در یک جمله بگوئید

سوآل: وزیر ارشاد
جواب: خوب است و مورد اعتماد رهبری .

سوآل: حداد عادل
جواب: یک کارشناس مطلع فرهنگ و پدر عروس رهبری.

سوآل: نخبگان علمی
جواب: نخبگان علمی باید مثل پاستور نزدیک بیت رهبری باشند.

سوآل: سینمای جنگی ایران
جواب: بعضی فیلمهای حاتمی کیا را رهبری دوست دارند .

سوآل: ریاست کمیسیون فرهنگی .
جواب: آدم وارسته و پاک و یک معلم اخلاق پیرو ولایت

سوآل: فوتبال
جواب: علاقه‌مند نیستم

سوآل: ورزش
جواب: برای افرادی که افتخار آفرین باشند پشت دشمنان را می شکنند.

سوآل: هالیوود
جواب: مجموعه تهاجم فرهنگی که رهبری آن را نکوهش کرد .

سوآل: وضع اقتصادی کشور؟
جواب: اگر بتوانیم بر مشکلات پیروز شویم آن را شکست می دهیم .

سوآل: فیلم هندی
جواب: قبلا در آخر اغلب فیلمها بود، ولی الآن تلویزیون بقیه اش را نشان می دهد.

سوآل: آرزوی فرهنگی شما چیست؟
جواب: این علوم انسانی که در آن غرب‌زدگی کاملا پیداست، اصلاح شود، و بشود همان که رهبری گفت .

سوآل: بزرگترین آرزوی زندگی تان چیست؟
جواب: آرزویم این است که رهبری به آرزویش برسد .

سوآل: دوست داشتید استعداد شاعری داشتید و درباره رهبری شعر می گفتید؟
جواب: نه، دوست ندارم ریا بشود.

اسطوره‌ی همای و شاه‌بانوان ایرانی

شکوفه تقی - همای در فرهنگ ایرانیان هم نام مرغ سعادت است و هم نام شاه‌بانویی اساطیری در قبل از اسلام. همانطور که مرغ همای صورتی ترکیبی از چند حیوان و پرنده دارد، شاه‌بانوی همای، نیز ترکیبی از چندین شاه‌بانوی هخامنشی است.
همای در واقع قالبی است که در آن بسیاری از شاه‌بانوان تاریخی قبل از اسلام با مشخصات‌ گاه واقعی ‌گاه افسانه‌ای جمع شده‌اند. در این مقاله سعی شده است به اختصار جنبه‌های تاریخی و افسانه‌ای این شاه‌بانو کنار هم آورده شود، تا نشان داده شود این همایی که ساخته شده چه بسا صورتی از تاریخ‌نگاری به شیوه‌ی عامیانه بوده که از طریق مبلغین دینی برای خوراک فکری مردم فراهم می‌شده است.

تا آنجا که تاریخ ایران نشان می‌دهد شاه‌بانویی به نام همای در ایران قبل از اسلام پادشاهی نکرده است. در هیچ کجا نیز از ملکه‌ای به نام همای که وجود تاریخیش نیز به اثبات رسیده باشد نامی برده نشده است. قدیمی‌ترین اشاره به نام همای در فروردین‌یشت اوستاست که فَرَوَهرِ همای در شمار چند تن از زنان بزرگ دین زرتشتی ستوده می‌شود (کرده‌ی ٣٠: ١٣٩: ٢). در پانویس استاد پورداود می‌نویسد که منظور از همای دختر کی گشتاسب پادشاه دینگستر سلسله‌ی اساطیری کیانیان است (ر.ک به یشت‌ها ٢: ١٠۶).

دکتر شکوفه تقی، نویسنده، شاعر و مردم‌شناس
در تاریخ هخامنشیان مقتدر‌ترین زن در تمام سلسله، آتوسا دختر کوروش است که همسر برادرش کمبوجیه می‌شود. سپس به همسری گئوماته‌ی مغ یا بردیای دروغین درمی‌آید. پس از کشته شدن گئوماته به‌دست داریوش، به همسری او درمی‌آید. در زمان پادشاهی داریوش و پسرش خشایار، آتوسا مقتدر‌ترین زن در همه‌ی جهان بوده است. بر اساس گفته‌های هرودت، او شوهرش داریوش را به کشورگشایی تشویق می‌کرده. حتی راه‌ حل‌های نظامی نیز ارائه می‌داده است. او در شمار کسانی‌ست که از اسرار داریوش باخبر بوده است. می‌دانسته گئوماته که بوده و نسبت داریوش با پادشاهی چه بوده است.

پیرنیا در تاریخ ایران باستان ربطی بین آتوسا و همای اساطیری نمی‌بیند. می‌گوید نام مادر اردشیر آمستریس بوده است. در این رابطه توضیح می‌دهد که هامستریس یا آمستریس اسم همسر خشایار، ملکه‌ی مادر و نیز نام شهری در مشرق آسیای صغیر بوده است. او می‌افزاید اگر «یس» آخر کلمه را که یونانی است، حذف کنیم هامستر می‌شود. چون حرف ش در یونانی وجود ندارد، فارسی آن هاماشتر می‌شود، که با اندکی اختلاف‌‌ همان هماشتر است. پیرنیا گمان نزدیک به یقین دارد که نام ملکه هُماشَترَ یعنی همای مملکت و [شهریاری] بوده است (تاریخ ایران باستان ۲: ۸۲۲). نام این ملکه را پلوتارک پاریزاتیس می‌نویسد. این ملکه دختر اردشیر درازدست است، که از مادری بابلی به دنیا آمده و با برادرش داریوش دوم ازدواج کرده است. برای به‌دست آوردن دل پسرش اردشیر دوم، و برای برآورد خواست‌های شخصی خود، دختران اردشیر را به‌عنوان همسر بر او روا کرده است. پلوتارک از او که زنی بسیار مقتدر بوده و می‌خواسته پسرش کوروش کوچک به جای اردشیر پادشاه شود، اما به خواستش نمی‌رسد، به‌عنوان زنی بسیار کینه‌جو یاد کرده است. درباره‌ی اوست که می‌گویند با عروس مقتدر خود استتیرا وارد جنگ رقابت می‌شود. در پایان هم موفق به مسموم کردن و کشتن عروسش می‌شود.

در تاریخ طبری نام مادر بهمن اردشیر، که طبری او را‌‌ همان اردشیر درازدست می‌نامد آستوریا یا استار آمده است. او نسب استار را به طالوت از قوم بنی‌اسرائیل می‌رساند. در واقع بهمن را پسر خشایار پسر دارای بزرگ یا داریوش می‌داند و می‌گوید بعد از اردشیر درازدست خمانی دختر بهمن به پادشاهی رسید. طبری او را زنی نیکوکار، شجاع، گشاده‌دست و صاحب جمال می‌شناسد، که لقب تخت‌نشینش همای شهرآزاد بوده است.

در ادامه طبری می‌گوید خمانی به فارس رفت، شهر استخر را بنا کرد و پیاپی سپاه به جنگ روم فرستاد. از روم هم اسیران بسیار آورد و فرمان داد که برایش بنای شهر استخر را بسازند. اما روشن نیست که منظورش بنای تخت جمشید است، یا معبد آناهیتا. در این‌باره می‌گوید دستور داد: «در هر گوشه از حوزه‌ی استخر، بنایی بلند و شگفت‌آور به سبک رومیان بسازند؛ یکی در استخر بود و دیگری در یک فرسخی شهر دارابگرد. سومی در چهار فرسخی راه خراسان. خمانی در طلب رضای خدا عزوجل سخت کوشید و نصرت و ظفر یافت و خراج از رعیت برداشت و مدت پادشاهی او سی سال بود» (طبری ج. ٢: ۴٨۶).

ناگفته نماند که در ایران بقایای سه معبد آناهیتای موجود است. از این سه یکی در استخر بوده که از بقایایش مسجد ساخته بودند. دیگری در کنگاور و سومی در بی‌شاپور که معبد بی‌شاپور تقریباً سالم مانده است. اینکه یکی از وظایف ملکه‌ی مادر خدمت به معبد آناهیتا تحت هر عنوانی بوده، یا ملکه مادر تجلی زمینی آناهیتا محسوب می‌شده اگرچه به عینه جایی مستقیماً ذکرش نرفته به‌نظر امکان‌پذیر می‌رسد.

در تاریخ طبری می‌آید: «پادشاهی بهمن ۸۰ سال بود.» در حالی که اردشیر درازدست ۴۱ سال در مدت ۴۶۵-۴٢۴ قبل از میلاد سلطنت کرده است. نوه‌اش اردشیر دوم نیز به مدت ۴۶ سال  ( ۴٠۴-٣۵٨ قبل از میلاد) پادشاه بوده است.

در ادامه طبری می‌گوید که بهمن به غیر از خُمانی پسری به نام ساسان داشت. اما دخترش از او بار گرفت. در نتیجه پدرش به خواسته‌ی دختر تاج را بر شکم او گذاشت تا بعد از خودش پسر یا نوه‌اش به پادشاهی برسد. شاید این دخالتی که در اسطوره، همای در تعیین پادشاهی می‌کند، یا به نوعی نفوذش را بر پدرش نشان می‌دهد یادآور دخالت پروشات یا پریسات در کار سلطنت باشد و تمایلش به اینکه می‌خواست پسر کوچکش کوروش دوم، به سلطنت برسد، اما با کشته شدن کوروش مادر به خواستش نرسید. در روایت طبری ساسان شوریده از رفتار پدر به استخر می‌رود، معتکف و چوپان می‌شود.

معبد آناهیتا
علاوه بر طبری بسیاری دیگر از مورخین که به ذکر سلسله‌ی اساطیری کیانیان پرداخته‌اند از همای به عنوان یک وجود تاریخی یاد کرده‌اند.

بلعمی هم بهمن اردشیر را‌‌ همان اردشیردراز دست می‌داند. (تاریخ بلعمی ۲: ۶۸۳). او حتی در توجیه رفتار اردشیر می‌گوید بهمن پدر همای کار خلافی نکرده بود. چرا که به رسم مغان آن روز با دخترش ازدواج کرده و او را ملکه‌ی خود کرده است (تاریخ بلعمی ۲׃۶۸۵).
مسعودی هم ساختمان آتشکده‌ای در استخر را که «مجوسان آن را بزرگ می‌پندارند» به همای نسبت می‌دهد. (مروج‌الذهب ۱: ۶٠۵)

فردوسی نیز در شرح حال اردشیر و همای به نقل‌‌ همان مطلب می‌پردازد. او در شاهنامه یک‌بار از همای دختر کی گشتاسب می‌گوید که خواهر اسفندیار بوده، با خواهرش به‌آفرید به دست ترکان اسیر شده و اسفندیار برای نجاتش رفته است. سپس از همای نوه‌ی اسفندیار دختر اردشیر بهمن می‌گوید. دو خواهری که می‌دانیم همسر برادرشان کمبوجیه بوده‌اند سپس گئوماته یا بردیای دروغی آن‌ها را تصاحب کرده در تاریخ هخامنشی دختران کوروش هستند. همسر سوم آن‌ها داریوش است، که سلطنت را به‌دست می‌گیرد و وارث کوروش می‌شود.

فردوسی پادشاهی همای چهرزاد را ۳۲ سال می‌داند. می‌گوید وقتی به پادشاهی رسید همه نیکویی پیشه گرفت. جهان را به داد و دهش از خود خشنود کرد. و وقتی زمان وضع حملش رسید دلش نیامد پادشاهی را به نوزادش بدهد. بلکه او را در صندوق گذاشت و به آب فرات انداخت: (شاهنامه ج۶: ٣۵۶) از ذکر فرات برمی‌آید که فردوسی محل قصر را یا شوش یا تیسفون دانسته. شوش هم در زمان هخامنشیان و تیسفون در زمان اشکانیان و سپس ساسانیان پایتخت بوده است.

در متون فارسی که جنبه‌ی افسانه‌ای متن بر جنبه‌ی تاریخی آن غلبه دارد می‌آید که همای از زن مصری اردشیر درازدست بود. تأکید می‌شود هما لقب تخت‌نشین او، و نام اصلی‌اش شمیران بنت بهمن بوده است. یعنی او را ربط می‌دهند به سمیرامیس ملکه‌ی نیمه‌اسطوره‌ای بابل که بعد از همسرش در مناطق بین‌النهرین، پارس و ماد، حتی یونان بسیار شناخته شده بوده است. علت این ارتباط می‌تواند به دلیل این مورد تاریخی باشد که اردشیر اول هخامنشی ملقب به درازدست (۴۶۵-۴۲۴ پ. م.) در زمان پادشاهی پدرش همانطور که از زمان کوروش رسم شده بود، به عنوان ولیعهد، ساتراپ بابل بود. او در این زمان با زنی بابلی ازدواج کرد، حاصل این ازدواج پروشات یا پری ساتیس بود. که پیرنیا همانطور که ذکر شد او را آمستریس و هماشترا می‌داند.

در تاریخ می‌آید که اردشیر بر سر جانبداری مادرش از برادرش کوروش دوم و کشتن همسرش استتیرا، مدتی مادرش را از صحنه‌ی قدرت دور می‌کند. او به ناچار در بابل قعله‌نشین می‌شود. اما به گفته‌ی پلوتارک مادر وسایل عیش و نوش پسرش را فراهم می‌کند. هیچ اقدام ناپسند او را بد نمی‌بیند و هیچ‌یک از تمنیات او را بی‌جواب نمی‌گذارد. تا اینکه درمی‌یابد شاه عاشق یکی از دخترانش به نام آتوساست و این تمایل را پنهان نگاه می‌دارد. وقتی ملکه از این امر باخبر می‌شود، دختر را به شدت مورد مهر و الطاف خویش قرار می‌دهد. او را ملکه و زیبا‌ترین زن جهان می‌نامد. به اردشیر تلقین می‌کند که دخترش را علنی به همسری خود درآورد. پلوتارک همچنین استناد می‌کند به گفته‌ی هراکلید و می‌گوید اردشیر به همین ترتیب دختر دوم خود را نیز که نامش آمستریس بود به زنی گرفت. اما زنی که همچنان محبوب او ماند‌‌ همان آتوسا بود. گویا این دختر به بیماری جذام دچار می‌شود و اردشیر بی‌آنکه از عشق او دست بکشد برایش فدیه‌های فراوان می‌دهد. از آن جمله پلوتارک می‌گوید که شاه همواره در معبد ژنون در مقابل هیکل ایزد به زانو درآمده، برای سلامت زن خود آتوسا دعا می‌کرد (حیات مردان نامی، ج. ۴: ۵١٠)

پیرنیا می‌گوید که مقصود پلوتارک از ژنون آناهیتا بوده است، که اردشیر برای او و مهر، معبدی ساخته بود و هیاکل آن‌ها را در آن معابد گذاشته بود (تاریخ ایران باستان ج. ۲׃۹۹۱).

به این ترتیب آتوسا هم اسم دختر کوروش و همسر محبوب داریوش است که با قدرت تمام در زمان پادشاهی داریوش حکومت می‌کند. هم اسم دختر محبوب اردشیر دوم که به همسری پدرش در می‌آید و به خواست پدر شهبانوشهبانوان می‌شود. آمستریس هم اسم دختر اردشیر درازدست و مادر اردشیر دوم است و هم اسم دختر اردشیر دوم و همسر او.

استاد کزازی: اخراج نشده ام ، کمبود بنزین یکی از دلایل بازنشستگی ام است

كتر ميرجلال‌الدين كزازي، استاد دانشكده ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي كه اين روزها اخباري مبني بر اخراج او از دانشگاه در برخي رسانه‌ها درج شده است، در گفتگو با خبرگزاري شهر،‌ اين خبر را تكذيب كرد. كزازي در گفتگو با شهر در اين باره توضيح داد: من چندين بار تاكنون در اين باره با خبرگزاران و روزنامه‌نگاران گفتگو كرده‌ام، اما نمي‌دانم كه چرا اين ماجرا پايان نگرفته است. چون من 34 سال در دانشگاه درس گفته‌ام، هر استاد كه 30 سال پيشينه كار در دانشگاه داشته باشد، ‌مي‌تواند درخواست بازنشستگي بدهد. من هم به خواست خود، ‌درخواست بازنشستگي كرده‌ام.
هيچ انگيزه‌اي ديگر، جز خواست خودم در كار نبوده است، حتي آقاي دكتر شريعتي كه رييس دانشگاه علاوه طباطبايي است، به اصرار از من خواسته است كه درخواست خود را پس بگيرم، اما چون من مي‌خواهم كه برنامه آموزشي خود را در دانشگاه‌ها به دلخواه سامان بدهم، درخواست بازنشستگي كرده‌ام، چون پس از اين كه بر حقوق دانشگاهيان افزوده شد، بر ساعات حضور آنان در دانشگاه نيز افزوده گرديد.
 از سوي ديگر خانه من در حومه تهران قرار دارد، پس از سهميه‌بندي بنزين رفت‌ و آمد من از آن‌جا به تهران دشوارتر شده است. اين انگيزه‌ها، تنها و تنها، سبب شده است كه من درخواست بازنشستگي بدهم. اما اين درخواست به هيچ روي بدين معني نيست كه من پيوند خود را با دانشگاه علامه كه بدان دلبسته‌ام، چندين دهه از زندگاني فرهنگي و آموزشي خود را در آن گذرانيده‌ام، بگسلم. من همچنامن با دانشگاه همكاري خواهم كرد، اما به شيوه پاره‌وقت، به اصطلاح حق التدريسي؛ آشكارا مي‌گويم كه در بازنشستگي من هيچ تنگنايي، ‌هيچ فشاري، هيچ انگيزه ديگري در كار نبوده است، تنها من به خواست خود درخواست بازنشستگي كرده‌ام، هنوز هم حكم بازنشستگي من صادر نشده است، با همه پافشاري و اصراري كه من براي اين كار دارم. هر چه جز آنچه گفتم در خبرگزاري‌ها، روزنامه‌ها، رسانه‌هاي همگاني بازتاب يابد، نادرست است، من بدين گونه آن را تكذيب مي‌كنم.
دكتر كزازي در پاسخ به اين سوال كه آيا ممكن است چنين حكمي صادر شده باشد، اما هنوز به وي ابلاغ نشده باشد، گفت: اين امكان را آنقدر بعيد مي‌دانم كه مي‌گويم چنين چيزي شدني نيست. براي اين كه من هيچ ماجرايي با دانشگاه علامه يا سرپرستان آن نداشته‌ام كه به اخراج بينجامد. درباره ديگران هيچ سخني نمي‌توانم گفت، اما آنچه به من برنمي‌گردد، همان است كه روشن و آشكار گفتم و دوباره مي‌گويم. آقاي دكتر شريعتي چونان مسوول و رييس دانشگاه علامه طباطبايي به اصرار از من خواسته است كه درخواست بازنشستگي خود را پس بگيرم. حتي ايشان به من مي‌گفت كه دوست نمي‌دارد من در زمان تصدي او از دانشگاه بازنشسته شوم. من روي اين نكته تاكيد مي‌كنم، براي اين كه هرگونه گماني در اين باره زدوده شود.
كزازي در خاتمه افزود: بارها گفته‌ام كه من مردي فرهنگي‌ام، يكسره با سياست بيگانه‌ام. اگر مشكلي هم باشد كه مايه اخراج بشود،‌ قاعدتا بر مي گردد به مسائل سياسي يا به مسائل اداري و صنفي،‌ از اين دو بيرون نيست و هيچ كدام از اين دو مساله براي من نبوده است. من نه هيچ مشكل سياسي هرگز داشته‌ام و نه هيچ مشكل آموزشي و اداري. همه سرپرستان دانشگاه مرا گرامي مي‌دارند و اصرار دارند كه همكاري خود را به صورت استاد شاغل با دانشگاه ادامه بدهم. آنچه روي خواهد داد، تنها اين است كه اين همكاري به جاي آن كه به صورت استاد شاغل باشد، به صورت استاد پاره‌وقت است. من براي نيم‌سال آينده در دانشگاه درس دارم.
اين در حالي است كه اخبار مربوط به اخراج تعدادي از اساتيد انشگاه‌هاي كشور، از جمله ميرجلال‌الدين كزازي، حتي از حيطه اخبار خبرگزاري‌ها فراتر رفته و به ساحت برخي روزنامه‌ها هم كشيده شده است.

قتل ناموسی مادر، توسط پسر جوان

پسر جوان به خاطر سوءظن مادر میانسال خود را به قتل رساند. به گزارش خبر آنلاین ، هفته گذشته پلیس آگاهی شهرستان داراب در جریان قتل زن میانسالی قرار گرفتند و پس از حضور در محل، با جسد زن میانسال به نام اکرم روبرو شدند که آثار ضربه‌های چاقو بر روی بدنش مشخص بود.
پسر مقتول که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود در بازجویی‌ها گفت: پدر و مادرم چند سال قبل از هم جدا شدند. مادرم در شیراز زندگی می‌کرد و من و خواهر و برادرم به داراب آمدیم. مادرم هر از گاهی به ما سرکشی می‌کرد. او دیروز به داراب آمد. ساعتی قبل برادرم به نام مرتضی با من تماس گرفت و از من خواست که به خانه بروم. وقتی به خانه آمدم با جسد مادرمان روبرو شدم.
در ادامه دستگیری مرتضی در دستور کار ماموران قرار گرفت و پس از چند ساعت تجسس او را دستگیر کردند.
متهم در‌‌ همان بازجویی‌های اولیه لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی بود با مادرم اختلاف داشتم. تصور می‌کردم او به خاطر اینکه با مردان غریبه ارتباط داشته باشد ما را‌‌ رها کرده است. این موضوع خیلی آزارم می‌داد. به همین خاطر روزحادثه تصمیم به انتقام گرفتم. ابتدا مادرم را خفه کرده و بعد با چاقو چند ضربه به بدنش زدم.
متهم پس از اعتراف به قتل و بازسازی صحنه جنایت با قرار قانونی روانه زندان شد.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
ماده ۳ اعلامیه رفع خشونت علیه زنان: زنان باید از برخوردارى و حمایت از کلیۀ حقوق فرد و آزادى هاى اساسى، در عرصه‌هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، مدنى و غیر آن، نظیر حق زندگى، حق برخوردارى از برابرى، حق برخوردارى از آزادى و امنیت شخص، حق برخوردارى برابر از حمایت قانون، حق برخورداری از عدم تبعیض، به هر شکل، حق برخورداری از شرایط کار عادلانه و رضایت‌ بخش و حق مصون بودن از شکنجه، مجازات‌ یا رفتارهای خشن، غیرانسانی یا تحقیرآمیز باید به طور متساوى با مردان بهره‌مند باشند.
بخش الف ماده ۲ اعلامیه رفع خشونت علیه زنان: خشونت جسمى، جنسى و روانى در خانواده، از جمله ضربه‌ها، رفتارهاى خشن جنسى نسبت به دختران خردسال، خشونت‌هاى مرتبط با جهیزیه، تجاوز شوهر، ختنه کردن و دیگر سنت‌هاى زیان‌بخش رایج، خشونت خارج از روابط همسرى، خشونت در رابطه با بهره‌کشى؛ باید خاتمه یابد.
ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.
بند ۱ ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است. این حق باید بموجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه از زندگی محروم کرد.

دستگاه قضایی مسئول جان نسرین ستوده است

نامه جمعی از فعالان حقوق زنان به دادستان تهران: ما به عنوان جمعی از فعالان جنبش زنان ایران که خود را همراه و هم رای نسرین ستوده می‌دانیم ضمن ابراز نگرانی از وضعیت نسرین ستوده، دستگاه قضایی را مسئول پیامدهای احتمالی اعتصاب غذای وی قلمداد می‌کنیم.



جمعی از فعالان جنبش زنان و مادران کمپین یک میلیون امضا امروز در اعتراض به وضعیت نسرین ستوده نامه‌ای را به دفتر دادستان کل تهران تحویل دادند.

به گزارش سایت تغییر برای برابری، در این نامه که به امضای فعالین جنبش زنان و حامیان آنها رسیده است، ضمن ابراز نگرانی از وضعیت نسرین ستوده، از قوه‌ی قضائیه درخواست شده تا به خواسته‌های قانونی وی ترتیب اثر دهد.

امضا کنندگان این نامه بر مسئولیت قوه‌ی قضائیه نسبت به سلامت نسرین ستوده تاکید و ضمن اعلام همراهی و هم‌رای با وی از دادستان کل استان تهران خواسته‌اند تا با تامین حقوق زندانیان و اهمیت به درخواست آنان دامنه‌ی نابرابری و بی‌عدالتی را کاهش دهد.

دفتر معاونت دادستانی تهران ضمن دریافت این نامه اعلام نموده تا پایان هفته‌ی جاری به آن پاسخ داده خواهد شد.

متن این نامه به شرح زیر است:

نامه سرگشاده فعالان حقوق زنان به دادستان تهران: دستگاه قضایی را مسئول پیامدهای اعتصاب غذای نسرین ستوده می دانیم

دادستان محترم استان تهران
جناب آقای جعفری دولت آبادی

با سلام

همان طور که مستحضر هستید، نسرین ستوده، وکیل پایه یک دادگستری، مدافع حقوق بشر و فعال حقوق زنان، که در پی صدور حکمی سیاسی و ناعادلانه به ۶ سال زندان محکوم شده بود، از تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در زندان اوین بسر می برد. خانم ستوده از روز چهارشنبه ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۱ برای دومین بار دست به اعتصاب غذا زده است. او بار نخست نیزبه مدت ۲۸ روز در مهرماه ۱۳۸۹ و در اعتراض به فشارهای وارده به خود و خانواده‌اش به اعتصاب غذا اقدام کرده بود.

نسرین ستوده با گذشت بیش از دو سال از زمان بازداشت تاکنون اجازه مرخصی نداشته و اکنون بیش از سه ماه است که از ملاقات حضوری با خانواده ی خود نیز محروم بوده است. این در حالیست که دسترسی به ملاقات حضوری به ویژه برای زندانیانی که دارای فرزندان خردسال هستند، از ابتدایی ترین حقوق آنها به حساب می‌آید.

فارغ از ناعادلانه بودن رای صادره علیه نسرین ستوده، حقوق وی به عنوان یک زندانی نیزمدام نقض شده است.از حق دسترسی به تلفن گرفته تا محدودیت برای ملاقات فرزندان و حتی صدور قرارممنوعیت خروج از کشور برای دختر ۱۲ ساله‌اش، تلاش شده تا وی و اعضای خانواده‌اش بارها تحت فشارهای روحی و روانی بسیار قرار بگیرند. لذا انتظار می رود کسانی که تمام قد از آرای صادره علیه فعالین سیاسی و حقوق بشری مانند نسرین ستوده حمایت کرده و آن را در چارچوب مقررات و قوانین کشور می دانند، در زمان اجرای حکم نیز حقوق او را به عنوان یک زندانی به رسمیت بشناسند و وی را ازحداقل حقوق قانونی یک زندانی محروم نکنند. تمام زندانیان حق دارند از حقوقی اولیه مانند حق مرخصی و ملاقات حضوری با خانواده برخوردار باشند و پرسش اینجاست که چرا دستگاه قضایی با وجود نقض آشکار این حق در مورد زندانیان، نسبت به این موضوع سکوت اختیارکرده است؟

جناب آقای دولت آبادی، نسرین ستوده در دو سال گذشته دو بار ناگزیر به اعتصاب غذا متوسل شده است. بدون شک اعتصاب غذا نه انتخاب اول هر زندانی برای بیان مطالباتش که آخرین ابزار او برای رساندن صدای اعتراضی است که شنیده نمی شود. اقدامی دشوار که زندانی را وا می دارد تا جانش را بستر اعتراض اش قرار دهد و تبعات جسمانی و لطمات جبران ناپذیر آن را بپذیرد. هدی صابر یکی از زندانیان سیاسی نمونه‌ی بارزی بود که سال گذشته جان بر سر آن گذاشت.

ما به عنوان جمعی از فعالان جنبش زنان ایران که خود را همراه و هم رای نسرین ستوده می‌دانیم ضمن ابراز نگرانی از وضعیت نسرین ستوده، دستگاه قضایی را مسئول پیامدهای احتمالی اعتصاب غذای وی قلمداد می‌کنیم. و از شما نیز به عنوان دادستان کل استان تهران تقاضا داریم تا با تامین حقوق زندانیان و اهمیت به درخواست آنان دامنه نابرابری و بی‌عدالتی را کاهش دهید. بروز هرگونه لطمات جبران ناپذیر متوجه شما نیز خواهد بود.

اسامی امضا کنندگان به شرح زیر است:

ابوالفضل(پویا)جهاندار - احمد بخشی- احترام شادفر- اعظم بهرامی- افروز مغزی - اکبر مهدی- اکبر وکیلی- الاهه شکرائی- الناز انصاری- الهه امانی- الهه فراهانی- الهه وفایی- امیر رشیدی- امیر کلهر- امیر مومبینی- امیر یعقوبعلی- آرش نصیری اقبالی- آزاد مرادیان- آزاده خسروشاهی- آزاده دواچی- آزاده زیلائی- آزاده فرامرزیها - آسیه امینی- آمنه شیرافکن- آناهیتا نژاد حداد - آیدا سعادت- آیدا قجر- اویس اخوان- بانو صابری- بهروز ستوده- بهمن ستوده- پرتو نوری علا - پروانه راد- پروین ابراهیم زاده- پروین اردلان - پروین عباسی - پروین ملک- پریسا کاکائی - پوران رضایتی- پوران طالب حریری - تارا احمدی- تارا سپهری فر - توران ناظمی - ثریا فلاح - جعفر خدیر- جلوه جواهری - جمال احسانی - جهانشاه جاوید - حامیان مادران پارک لاله /لس آنجلس - حسن عباسی - حسین علوی- حمیده نظامی - حنانه پتکی - خاطره کریمی - خدیجه مقدم - خسرو بندری - خسرو تجربه کار - خیرالنسا شهیدی- داریوش پارسی - دلارام علی - رامین امن گستر- رضا سیاووشی - رضوان مقدم - رها عسکری زاده - روجی شفیعی - رومینا ملکی - رویا کاشفی - زارا امجدیان - زهره ارزنی - زهره اسدپور - زهره صادقی - زینب پیغمبرزاده - ژاله سالاری - ساحل سیستانی - سارا عبادی - ساغر غیاثی - ساقی لقایی - ساناز الله‌ بداشتی - ستاره سجادی - ستاره هاشمی - سحر سجادی - سعدی علیزاده - سعیده سهرابی- سلحشور - سمانه عابدینی- سمانه موسوی - سمیه بهادری - سمیه رشیدی - سهیل پرهیزی - سهیلا ستاری-سوسن طهماسبی - سوفیا صدیق پور - سییاوش کشـمیری - سیده سعیده اشراقی - سیما مبینی - سیمین بهبهانی- شایا شهوق - شاهین انزلی - شقایق کمالی - شکوفه منتظری - شهرام فداکار - شهلا فروزانفر - شهناز بیات - شیرین شریفی - شیوا پازوکی - شیوا نوجو - صبا واصفی - صبرا رضایی - صبری نجفی - طلعت تقی نیا - عالیه مطلب زاده - علی تارخ - علی طایفی - علی مرزوقی - علی واعظی پور -فاطمه خانی- فاطمه رضایی - فاطمه عزیزی -فروغ عزیزی - فتحیه زرکش - فخری شادفر - فرحناز عمادی - بهنام رمضانی - فردین حسینی - فرهاد دفتری - فرحناز محمدی - فرزانه عظیمی - فرهاد میثمی - فروزنده مسرور - فروغ سمیع نیا - فریبا داودی مهاجر - فریبا فرنوش - فریده غایب - فریده کرملویی - فریده یزدی - فواد پاشایی - فولادی - کاویان صادق زاده میلانی - کاظم علمداری - کاوه کرمانشاهی - کاوه مظفری - کتایون عظیمی فرد - گلناز به گو - گلناز ملک - گودرز سلمانی - لیلا اسدی - لیلا سیف اللهی - لیلا صادقی - لیلا صحت - لیلا موری - لیلا نظری - مادران وین - ماهرخ روستایی - مایک کریمی - مجید محمدی - مجید ملکی- محبوبه حسین زاده- محبوبه عباسقلی زاده - محسن نژاد - محمد افراسیابی - محمد آل احمد - محمد ترابی - محمد شوراب - محمود معتقدی - مرضیه بخشی زاده - مریم امى - مریم پرواز - مریم حسین خواه- مریم حکمت شعار- مریم رحمانی - مریم رستمی - مریم زندی - مریم شفیع پور - مریم قربانی - مریم کاویانی - مژگان ثروتی - مسعود شب افروز- مسعود فتحی - منبره کاظمی - منصوره بهکیش - منصوره شجاعی - منصوره فتحی - منوچهر فاضل - مهدی اسماعیلی- مهدی خان بابا تهرانی - مهران براتی - مهرانگیز اویسی - مهرداد سید عسگری - مهرناز صمدی - مهرنوش اعتمادی - مهری جعفری، وکیل دادگستری - مهدیه فراهانی - مهشید راستی- مهناز پراکند - مو کاظمپور - میترا معینی - میرحمید سالک - میلاد جلالی - مینا دفتری - مینا ملکی- نازلی فرخی - نازنین باهرلو - نازی عظیما - ناهید جعفری- ناهید کشاورز - ناهید میرحاج - ندا زارع - نرگس کرمانشاهی - نرگس طیبات - نسترن موسوی - نسرین افضلی - نسرین بصیری - نسیم خسروی مقدم - نعیمه دوستدار - نفیسه آزاد - نگار سماک نژاد - نگار میرزایی - نگین سهراب خانی - نوشین کشاورزنیا - نوید محبی - نیکزاد زنگنه - نیلوفر گلکار - نیما مشعوف - هادی یوسفی - هادیه درگاهی- هایده تابش - هدا امینیان - وحیده مولوی - ویکتوریا آزاد