جمعه

در ستایش شرافت, برای وکیل دربند نسرین ستوده:

چراغ به دست در سرزمینی لجن گرفته و تاریک در جستجوی شرافت و انسانیت به راه می افتم. اما در سرزمینی که انسانیت قربانی دین و سیاست است شرافت را در کدامین گوشه این لجنزار می بایست سراغ گرفت؟ نشانه ای، راهنمایی آیا هست؟ احساس مرا به جستجو در تهوع آورترین بیغوله ها فرا می خواند! و عقل گواهی می دهد که شرافت راستین را می بایست در سلاخ خانه شرافت سراغ گرفت! چراغ به دست، گام در تهوع آورترینِ راهها می گذارم و به قلب تاریکیها می روم، به مسلخ گاه انسانیت(1). دیوهای پلید با چهره هایی کریه، انسانی را سخت به بند کشیده اند و از هر سو تهمتی ناروا به او روا می دارند و در هر ناسزا گویه ای خنده ای شیطانی سر می دهند و چهره هاشان کریه تر می شود. صداهای عبوس در فضای منجمد منعکس می شوند و همچون تازیانه ای بر پیکر قربانی فرود می آیند. ستوده ی شرافت سرزمینم اما مسیح وار درد را به دوش می کشد که دیوها نان بی شرافتی شان را می خورند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر