همای در واقع قالبی است که در آن بسیاری از شاهبانوان تاریخی قبل از اسلام با مشخصات گاه واقعی گاه افسانهای جمع شدهاند. در این مقاله سعی شده است به اختصار جنبههای تاریخی و افسانهای این شاهبانو کنار هم آورده شود، تا نشان داده شود این همایی که ساخته شده چه بسا صورتی از تاریخنگاری به شیوهی عامیانه بوده که از طریق مبلغین دینی برای خوراک فکری مردم فراهم میشده است.
تا آنجا که تاریخ ایران نشان میدهد شاهبانویی به نام همای در ایران قبل از اسلام پادشاهی نکرده است. در هیچ کجا نیز از ملکهای به نام همای که وجود تاریخیش نیز به اثبات رسیده باشد نامی برده نشده است. قدیمیترین اشاره به نام همای در فروردینیشت اوستاست که فَرَوَهرِ همای در شمار چند تن از زنان بزرگ دین زرتشتی ستوده میشود (کردهی ٣٠: ١٣٩: ٢). در پانویس استاد پورداود مینویسد که منظور از همای دختر کی گشتاسب پادشاه دینگستر سلسلهی اساطیری کیانیان است (ر.ک به یشتها ٢: ١٠۶).
دکتر شکوفه تقی، نویسنده، شاعر و مردمشناسدر تاریخ هخامنشیان مقتدرترین زن در تمام سلسله، آتوسا دختر کوروش است که همسر برادرش کمبوجیه میشود. سپس به همسری گئوماتهی مغ یا بردیای دروغین درمیآید. پس از کشته شدن گئوماته بهدست داریوش، به همسری او درمیآید. در زمان پادشاهی داریوش و پسرش خشایار، آتوسا مقتدرترین زن در همهی جهان بوده است. بر اساس گفتههای هرودت، او شوهرش داریوش را به کشورگشایی تشویق میکرده. حتی راه حلهای نظامی نیز ارائه میداده است. او در شمار کسانیست که از اسرار داریوش باخبر بوده است. میدانسته گئوماته که بوده و نسبت داریوش با پادشاهی چه بوده است.
پیرنیا در تاریخ ایران باستان ربطی بین آتوسا و همای اساطیری نمیبیند. میگوید نام مادر اردشیر آمستریس بوده است. در این رابطه توضیح میدهد که هامستریس یا آمستریس اسم همسر خشایار، ملکهی مادر و نیز نام شهری در مشرق آسیای صغیر بوده است. او میافزاید اگر «یس» آخر کلمه را که یونانی است، حذف کنیم هامستر میشود. چون حرف ش در یونانی وجود ندارد، فارسی آن هاماشتر میشود، که با اندکی اختلاف همان هماشتر است. پیرنیا گمان نزدیک به یقین دارد که نام ملکه هُماشَترَ یعنی همای مملکت و [شهریاری] بوده است (تاریخ ایران باستان ۲: ۸۲۲). نام این ملکه را پلوتارک پاریزاتیس مینویسد. این ملکه دختر اردشیر درازدست است، که از مادری بابلی به دنیا آمده و با برادرش داریوش دوم ازدواج کرده است. برای بهدست آوردن دل پسرش اردشیر دوم، و برای برآورد خواستهای شخصی خود، دختران اردشیر را بهعنوان همسر بر او روا کرده است. پلوتارک از او که زنی بسیار مقتدر بوده و میخواسته پسرش کوروش کوچک به جای اردشیر پادشاه شود، اما به خواستش نمیرسد، بهعنوان زنی بسیار کینهجو یاد کرده است. دربارهی اوست که میگویند با عروس مقتدر خود استتیرا وارد جنگ رقابت میشود. در پایان هم موفق به مسموم کردن و کشتن عروسش میشود.
در تاریخ طبری نام مادر بهمن اردشیر، که طبری او را همان اردشیر درازدست مینامد آستوریا یا استار آمده است. او نسب استار را به طالوت از قوم بنیاسرائیل میرساند. در واقع بهمن را پسر خشایار پسر دارای بزرگ یا داریوش میداند و میگوید بعد از اردشیر درازدست خمانی دختر بهمن به پادشاهی رسید. طبری او را زنی نیکوکار، شجاع، گشادهدست و صاحب جمال میشناسد، که لقب تختنشینش همای شهرآزاد بوده است.
در ادامه طبری میگوید خمانی به فارس رفت، شهر استخر را بنا کرد و پیاپی سپاه به جنگ روم فرستاد. از روم هم اسیران بسیار آورد و فرمان داد که برایش بنای شهر استخر را بسازند. اما روشن نیست که منظورش بنای تخت جمشید است، یا معبد آناهیتا. در اینباره میگوید دستور داد: «در هر گوشه از حوزهی استخر، بنایی بلند و شگفتآور به سبک رومیان بسازند؛ یکی در استخر بود و دیگری در یک فرسخی شهر دارابگرد. سومی در چهار فرسخی راه خراسان. خمانی در طلب رضای خدا عزوجل سخت کوشید و نصرت و ظفر یافت و خراج از رعیت برداشت و مدت پادشاهی او سی سال بود» (طبری ج. ٢: ۴٨۶).
ناگفته نماند که در ایران بقایای سه معبد آناهیتای موجود است. از این سه یکی در استخر بوده که از بقایایش مسجد ساخته بودند. دیگری در کنگاور و سومی در بیشاپور که معبد بیشاپور تقریباً سالم مانده است. اینکه یکی از وظایف ملکهی مادر خدمت به معبد آناهیتا تحت هر عنوانی بوده، یا ملکه مادر تجلی زمینی آناهیتا محسوب میشده اگرچه به عینه جایی مستقیماً ذکرش نرفته بهنظر امکانپذیر میرسد.
در تاریخ طبری میآید: «پادشاهی بهمن ۸۰ سال بود.» در حالی که اردشیر درازدست ۴۱ سال در مدت ۴۶۵-۴٢۴ قبل از میلاد سلطنت کرده است. نوهاش اردشیر دوم نیز به مدت ۴۶ سال ( ۴٠۴-٣۵٨ قبل از میلاد) پادشاه بوده است.
در ادامه طبری میگوید که بهمن به غیر از خُمانی پسری به نام ساسان داشت. اما دخترش از او بار گرفت. در نتیجه پدرش به خواستهی دختر تاج را بر شکم او گذاشت تا بعد از خودش پسر یا نوهاش به پادشاهی برسد. شاید این دخالتی که در اسطوره، همای در تعیین پادشاهی میکند، یا به نوعی نفوذش را بر پدرش نشان میدهد یادآور دخالت پروشات یا پریسات در کار سلطنت باشد و تمایلش به اینکه میخواست پسر کوچکش کوروش دوم، به سلطنت برسد، اما با کشته شدن کوروش مادر به خواستش نرسید. در روایت طبری ساسان شوریده از رفتار پدر به استخر میرود، معتکف و چوپان میشود.
معبد آناهیتاعلاوه بر طبری بسیاری دیگر از مورخین که به ذکر سلسلهی اساطیری کیانیان پرداختهاند از همای به عنوان یک وجود تاریخی یاد کردهاند.
بلعمی هم بهمن اردشیر را همان اردشیردراز دست میداند. (تاریخ بلعمی ۲: ۶۸۳). او حتی در توجیه رفتار اردشیر میگوید بهمن پدر همای کار خلافی نکرده بود. چرا که به رسم مغان آن روز با دخترش ازدواج کرده و او را ملکهی خود کرده است (تاریخ بلعمی ۲׃۶۸۵).
مسعودی هم ساختمان آتشکدهای در استخر را که «مجوسان آن را بزرگ میپندارند» به همای نسبت میدهد. (مروجالذهب ۱: ۶٠۵)
فردوسی نیز در شرح حال اردشیر و همای به نقل همان مطلب میپردازد. او در شاهنامه یکبار از همای دختر کی گشتاسب میگوید که خواهر اسفندیار بوده، با خواهرش بهآفرید به دست ترکان اسیر شده و اسفندیار برای نجاتش رفته است. سپس از همای نوهی اسفندیار دختر اردشیر بهمن میگوید. دو خواهری که میدانیم همسر برادرشان کمبوجیه بودهاند سپس گئوماته یا بردیای دروغی آنها را تصاحب کرده در تاریخ هخامنشی دختران کوروش هستند. همسر سوم آنها داریوش است، که سلطنت را بهدست میگیرد و وارث کوروش میشود.
فردوسی پادشاهی همای چهرزاد را ۳۲ سال میداند. میگوید وقتی به پادشاهی رسید همه نیکویی پیشه گرفت. جهان را به داد و دهش از خود خشنود کرد. و وقتی زمان وضع حملش رسید دلش نیامد پادشاهی را به نوزادش بدهد. بلکه او را در صندوق گذاشت و به آب فرات انداخت: (شاهنامه ج۶: ٣۵۶) از ذکر فرات برمیآید که فردوسی محل قصر را یا شوش یا تیسفون دانسته. شوش هم در زمان هخامنشیان و تیسفون در زمان اشکانیان و سپس ساسانیان پایتخت بوده است.
در متون فارسی که جنبهی افسانهای متن بر جنبهی تاریخی آن غلبه دارد میآید که همای از زن مصری اردشیر درازدست بود. تأکید میشود هما لقب تختنشین او، و نام اصلیاش شمیران بنت بهمن بوده است. یعنی او را ربط میدهند به سمیرامیس ملکهی نیمهاسطورهای بابل که بعد از همسرش در مناطق بینالنهرین، پارس و ماد، حتی یونان بسیار شناخته شده بوده است. علت این ارتباط میتواند به دلیل این مورد تاریخی باشد که اردشیر اول هخامنشی ملقب به درازدست (۴۶۵-۴۲۴ پ. م.) در زمان پادشاهی پدرش همانطور که از زمان کوروش رسم شده بود، به عنوان ولیعهد، ساتراپ بابل بود. او در این زمان با زنی بابلی ازدواج کرد، حاصل این ازدواج پروشات یا پری ساتیس بود. که پیرنیا همانطور که ذکر شد او را آمستریس و هماشترا میداند.
در تاریخ میآید که اردشیر بر سر جانبداری مادرش از برادرش کوروش دوم و کشتن همسرش استتیرا، مدتی مادرش را از صحنهی قدرت دور میکند. او به ناچار در بابل قعلهنشین میشود. اما به گفتهی پلوتارک مادر وسایل عیش و نوش پسرش را فراهم میکند. هیچ اقدام ناپسند او را بد نمیبیند و هیچیک از تمنیات او را بیجواب نمیگذارد. تا اینکه درمییابد شاه عاشق یکی از دخترانش به نام آتوساست و این تمایل را پنهان نگاه میدارد. وقتی ملکه از این امر باخبر میشود، دختر را به شدت مورد مهر و الطاف خویش قرار میدهد. او را ملکه و زیباترین زن جهان مینامد. به اردشیر تلقین میکند که دخترش را علنی به همسری خود درآورد. پلوتارک همچنین استناد میکند به گفتهی هراکلید و میگوید اردشیر به همین ترتیب دختر دوم خود را نیز که نامش آمستریس بود به زنی گرفت. اما زنی که همچنان محبوب او ماند همان آتوسا بود. گویا این دختر به بیماری جذام دچار میشود و اردشیر بیآنکه از عشق او دست بکشد برایش فدیههای فراوان میدهد. از آن جمله پلوتارک میگوید که شاه همواره در معبد ژنون در مقابل هیکل ایزد به زانو درآمده، برای سلامت زن خود آتوسا دعا میکرد (حیات مردان نامی، ج. ۴: ۵١٠)
پیرنیا میگوید که مقصود پلوتارک از ژنون آناهیتا بوده است، که اردشیر برای او و مهر، معبدی ساخته بود و هیاکل آنها را در آن معابد گذاشته بود (تاریخ ایران باستان ج. ۲׃۹۹۱).
به این ترتیب آتوسا هم اسم دختر کوروش و همسر محبوب داریوش است که با قدرت تمام در زمان پادشاهی داریوش حکومت میکند. هم اسم دختر محبوب اردشیر دوم که به همسری پدرش در میآید و به خواست پدر شهبانوشهبانوان میشود. آمستریس هم اسم دختر اردشیر درازدست و مادر اردشیر دوم است و هم اسم دختر اردشیر دوم و همسر او.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر